جدول جو
جدول جو

معنی مهتمط - جستجوی لغت در جدول جو

مهتمط(مُ تَ مِ)
آنکه ستم می کند و منع می کند دیگری را از حق خودش، بدگو. دشنام گو. عیب گو. (ناظم الاطباء). دشنام دهنده. نقیضه گو. (آنندراج). و رجوع به اهتماط شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ هََ مْ مِ)
آن که بستم ستاند آب را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که بطور ستم میگیرد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
پیشی گیرنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، فروگیرنده به سخن و چیره گردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). آنکه فرو می گیرد کسی را به سخن و بروی چیره می شود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
کسی که می رباید حق کسی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به التماط شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
اندوهمندو غمخوار. (آنندراج). رجوع به اهتمام و مهتم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
نمام و سخن چین. (ناظم الاطباء). و رجوع به اهتمال شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
آمیخته شده. (ناظم الاطباء). آمیخته شونده، ستور نرم رونده. (آنندراج). و رجوع به اهتماش شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
اسب شتابان و چهارنعل رونده. (ناظم الاطباء). اسب به رفتارآینده و تیزرونده. (آنندراج). و رجوع به اهتمار شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
سست گشته و ضعیف شده از گرمی و جز آن. (ناظم الاطباء). سست شونده از گرمی و جز آن. (آنندراج) (منتهی الارب) ، پژمرده روی گردیده. (ناظم الاطباء). روی خشک و پژمریده. (آنندراج) (از منتهی الارب). و رجوع به اهتماج شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَم م)
اندوه مند و غمخوار. (ناظم الاطباء). اندوهمندشونده و غمخوارگی کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). و رجوع به اهتمام شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مهتم
تصویر مهتم
غم خوار اندوه مند، توجه کننده بکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهتم
تصویر مهتم
((مُ تَ مّ))
غم خوار، اندوه مند، توجه کننده به کاری
فرهنگ فارسی معین