ترک کردن دوستان و خویشان و خارج شدن از نزد ایشان یا فرار از ولایتی به ولایت دیگر از ظلم و تعدی. (ناظم الاطباء). بریدن از جایی به دوستی جایی دیگر. (یادداشت مؤلف). ترک دیار گفتن و در مکان دیگر اقامت کردن. مهاجره. - مهاجرت کردن، هجرت کردن. کوچ کردن. ، مفارقت. جدائی. (از ناظم الاطباء)
ترک کردن دوستان و خویشان و خارج شدن از نزد ایشان یا فرار از ولایتی به ولایت دیگر از ظلم و تعدی. (ناظم الاطباء). بریدن از جایی به دوستی جایی دیگر. (یادداشت مؤلف). ترک دیار گفتن و در مکان دیگر اقامت کردن. مهاجره. - مهاجرت کردن، هجرت کردن. کوچ کردن. ، مفارقت. جدائی. (از ناظم الاطباء)
متاجره: چنین آورده اند که در شهور سالفه و اعوام ماضیه، سه کس از دهاه عالم و کفاه بنی آدم بر سبیل مشارکت متاجرت می کردند. (سندبادنامه ص 293). و رجوع به متاجره شود
متاجره: چنین آورده اند که در شهور سالفه و اعوام ماضیه، سه کس از دهاه عالم و کفاه بنی آدم بر سبیل مشارکت متاجرت می کردند. (سندبادنامه ص 293). و رجوع به متاجره شود