جدول جو
جدول جو

معنی منوع - جستجوی لغت در جدول جو

منوع
(مُ نَوْ وِ)
نوع نوع سازنده. نوع نوع کننده. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، نزد منطقیان بر فصل اطلاق می شودچه فصل است که نوع را به نوعیت تثبیت می نماید. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1417). فصل، منوع و مقسم جنس است. (فرهنگ علوم عقلی). رجوع به نوع و فصل شود
لغت نامه دهخدا
منوع
(مُ)
جمع واژۀ منع. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به منع شود
لغت نامه دهخدا
منوع
(مَ)
بازدارنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء). بازدارنده و بسیار منعکننده. (غیاث). شدیدالمنع. (اقرب الموارد) : و اذا مسه الخیر منوعاً. (قرآن 21/70)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منوش
تصویر منوش
(پسرانه)
نام پسر پشنگ و نوه دختری ایرج از پادشاه پیشدادی، نام یکی از ناموران قدیم که امروزه در اوستا اسمی از او نیست، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
منع شده، بازداشته شده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ نَوْ وِ عَ)
منوعه، موجههاست چنانکه در تفسیر نوع آمده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1417). قضیۀ منوعه، قضیۀ موجهه را گویند. رجوع به قضیه شود. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نعت مفعولی از منع. منعشده. بازداشته شده. نهی شده. (از ناظم الاطباء). بازداشته شده. (آنندراج). بازداشته. محظور. ناروا.
- ممنوع الصرف یا ممنوع التصرف، غیرمنصرف. کلماتی که تنوین و جر نمی گیرند، مانند احمد و عثمان. رجوع به ترکیب غیرمنصرف ذیل کلمه غیرشود.
، حرام. قدغن شده. محرم. (یادداشت مرحوم دهخدا) : به حکم شرع قتل او ممنوع بود. (انوار سهیلی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
باز داشته، ناروا، منع شده، نهی شده: (... که بحکم شرع قتل او ممنوع بود حکم فرموده و بعد از سیاست پشیمان شد) (انوار سهیلی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
((مَ))
منع شده، بازداشته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
گوناگون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
بازداشته
فرهنگ واژه فارسی سره
غیرمجاز، غیرقانونی، قدغن، ممنوعه، منع شده، ناروا، نهی
متضاد: مجاز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
محرّمٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
Banned, Prohibitive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
interdit, prohibitif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
verboten, prohibitiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
禁止された , 禁止的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ممنوع، ممنوع است
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
নিষিদ্ধ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
ممنوع , ممانعت کرنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
ห้าม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
marufuku, zinazozuia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
אסור , מגביל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
被禁止的 , 禁止的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
zakazany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
금지된 , 금지적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
yasak, yasaklayıcı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
dilarang, melarang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
प्रतिबंधित , प्रतिबंधात्मक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
proibido, proibitivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
prohibido, prohibitivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
verboden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
заборонений , заборонний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
запрещенный , запретительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
vietato, proibitivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی