- منهزم
- شکست خورده، گریخته، در حالت مغلوبیت، با حالت شکست خورده، با حالت مقهور
معنی منهزم - جستجوی لغت در جدول جو
- منهزم
- از میان جنگ گریزنده و لشکر شکست خورده، بهزیمت شده، گریخته
- منهزم ((مُ هَ زِ))
- شکست خورده، مغلوب شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پراکندگی، پریشانی و شکست خوردگی
نابود
هضم شده و به تحلیل رفته
ویران، خراب، ازهم ریخته، ویران شده
استخوان شکسته، خاموشیده: وات
آرزو، گرسنه
گواره شونده، طعام هضم شده
ویران شونده، خراب
ازآنها (جمع مذکر) از ایشان: ... ... و منهم سرهنگ اهل اعیان... ابوحفص عمر بن الخطاب
شکست خوردن و گریختن