جدول جو
جدول جو

معنی منهضم

منهضم((مُ هَ ض))
هضم شده و به تحلیل رفته (طعام)
تصویری از منهضم
تصویر منهضم
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با منهضم

منهضم

منهضم
گواره شونده. (آنندراج). زودگوار. (از منتهی الارب). گواریده. (یادداشت مرحوم دهخدا). طعام هضم شده و به تحلیل رفته و طعام گواراشده. (ناظم الاطباء) : اول غذا تا منهضم نگردد، دیگر زن حامله تا حمل ننهد. (سندبادنامه ص 62) ، شکوفۀ خرما چسبیده در غلاف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

منهزم

منهزم
شکست خورده، گریخته، در حالت مغلوبیت، با حالت شکست خورده، با حالت مقهور
منهزم
فرهنگ فارسی عمید

منهزم

منهزم
از میان جنگ گریزنده و لشکر شکست خورده، بهزیمت شده، گریخته
منهزم
فرهنگ لغت هوشیار