جدول جو
جدول جو

معنی منهج - جستجوی لغت در جدول جو

منهج
راه راست، راه آشکار، راه پیدا و گشاده
تصویری از منهج
تصویر منهج
فرهنگ فارسی عمید
منهج
(مَ / مِ هََ)
راه پیدا و گشاده. منهاج. (منتهی الارب). راه راست و گشاده. (غیاث) (آنندراج). راه روشن. (دهار). راه فراخ. (مهذب الأسماء). راه روشن و طریقه و رسم و راه راست و گشاده. ج، مناهج. (ناظم الاطباء). منهاج. طریق واضح. ج، مناهج. (اقرب الموارد) :
دور فلکی یکسره بر منهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل.
حافظ.
- منهج انی، مراد برهان انی است و آن عبارت از برهان و طریقۀ استدلال از راه معلول جهت کشف علت است. رجوع به فرهنگ علوم عقلی سجادی ص 123 و 582 شود.
- منهج صدیقین، مراد برهان صدیقین است و آن یکی از براهین اثبات صانع و ذات واجب و توحید خدای عالم است. رجوع به فرهنگ علوم عقلی ایضاً ص 127 و 582 شود.
- منهج لمی، منهج اللمی، مراد برهان لمی است وآن روش استدلال از علت به معلول است، خلاف منهج انی. رجوع به فرهنگ علوم عقلی ایضاً ص 130 و 582 شود
لغت نامه دهخدا
منهج
راه پیدا و گشاد و روشن و فراخ
تصویری از منهج
تصویر منهج
فرهنگ لغت هوشیار
منهج
((مِ یا مَ هَ))
راه، روش، طریقه، جمع مناهج
تصویری از منهج
تصویر منهج
فرهنگ فارسی معین
منهج
راه، طریق، منهاج، نهج
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منهی
تصویر منهی
کاری که در شرع از آن نهی شده، نهی شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منهی
تصویر منهی
رسانندۀ خبر یا پیغام، خبر دهنده، آگاه کننده، خبرگزار
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، هرکاره، ایشه، زبان گیر، متجسّس، آیشنه، راید، خبرکش، رافع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناهج
تصویر مناهج
منهج ها، راههای راست، راههای آشکار، راههای پیدا و گشاده، جمع واژۀ منهج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منهل
تصویر منهل
جای آب خوردن در راه، چشمه ای که مردم از آن آب بخورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منها
تصویر منها
تفریق، علامت تفریق، (حرف اضافه + ضمیر) از او، از آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منضج
تصویر منضج
دارویی که موجب تسهیل خروج خلط از بدن می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منهاج
تصویر منهاج
راه راست، راه روشن و آشکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منتج
تصویر منتج
نتیجه دهنده، مفید، سودمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منتج
تصویر منتج
حاصل شده، نتیجه شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منهی
تصویر منهی
خبردهنده، مبلغ، خبررسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منهاج
تصویر منهاج
راه روشن، راه راست و گشاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منها
تصویر منها
در تفریق حساب بکار میرود، از آن کسر شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منهب
تصویر منهب
اسپ تیز تک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منهد
تصویر منهد
برجسته پستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منهر
تصویر منهر
چاهکن، جویکن، زن فربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منهل
تصویر منهل
جای نوشیدن آب آبخور آبشخور، جمع مناهل
فرهنگ لغت هوشیار
ازآنها (جمع مذکر) از ایشان: ... ... و منهم سرهنگ اهل اعیان... ابوحفص عمر بن الخطاب
فرهنگ لغت هوشیار
بر دهنده، سود مند، زایا، بر آیند تزیده نتیجه دهنده. یا قیاس منتج قیاسی است که مقدمات آن درست باشد و ملتزم نتیجه بود مقابل قیاس عقیم (اساس الاقتباس 190)، سودمند. بچه آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
رسیده پخته: میوه، استوار: کار پخته شده، بار رسیده شده. پزنده، دوایی که خلط و ماده را بپزد و مهیای دفع کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناهج
تصویر مناهج
جمع منهج، راه های راست، راستراه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منسج
تصویر منسج
کارخانه بافندگی کار چوب
فرهنگ لغت هوشیار
شادی بخش شادی آفرین شادی بخش شادی آفرین شاد سازنده مسرور کننده. شاد سازنده مسرور کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهج
تصویر ماهج
شیر تنک، شیر ناب، پیه تنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبهج
تصویر مبهج
((مُ هِ))
شاد سازنده، مسرور کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتج
تصویر منتج
((مُ تِ))
نتیجه دهنده، مفید، سودمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناهج
تصویر مناهج
((مَ هِ))
جمع منهج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منهی
تصویر منهی
((مَ یّ))
نهی کرده شده، باز داشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منهی
تصویر منهی
((مُ))
خبردهنده، آگاه کننده، جمع منهیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منهل
تصویر منهل
((مَ هَ))
جای نوشیدن آب، آبخور، آبشخور، جمع مناهل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منهاج
تصویر منهاج
((مِ))
راه، راه آشکار، جمع مناهج
فرهنگ فارسی معین