جای توقف کسی که اخراج بلد شده باشد. (ناظم الاطباء). آنجای که کسی را بدانجا نفی کرده باشند. محل نفی کردن کسی. محل نفی. محل تبعید. تبعیدگاه. (یادداشت مرحوم دهخدا). جایی که کسی را بدانجا نفی کرده باشند. (از اقرب الموارد) : گر به منفی جانب فردوس می رفتم ز طوس در نظر فردوسم از بجنورد نیکوتر نبود. ملک الشعرای بهار
جای توقف کسی که اخراج بلد شده باشد. (ناظم الاطباء). آنجای که کسی را بدانجا نفی کرده باشند. محل نفی کردن کسی. محل نفی. محل تبعید. تبعیدگاه. (یادداشت مرحوم دهخدا). جایی که کسی را بدانجا نفی کرده باشند. (از اقرب الموارد) : گر به منفی جانب فردوس می رفتم ز طوس در نظر فردوسم از بجنورد نیکوتر نبود. ملک الشعرای بهار
نیست کرده شده. (غیاث) (آنندراج) ، نفی شده. مقابل مثبت. (یادداشت مرحوم دهخدا). - جواب منفی، پاسخ غیرمثبت. - فعل منفی، فعلی که مسبوق به ادات نفی باشد: نپسندید. نمی رود. ، نفی کرده شده و دورکرده شده و رانده شده و اخراج بلدشده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تبعیدشده. نفی بلدشده. تبعیدی، عدد غیرمثبت. (کشاف اصطلاحات الفنون). - عدد منفی، عددی که از صفر کوچکتر باشد و با نشان (-) نوشته شود، مثلاً 7-. (از فرهنگ اصطلاحات علمی). ، نزد علمای عربیت خلاف موجب. (از اقرب الموارد)
نیست کرده شده. (غیاث) (آنندراج) ، نفی شده. مقابل مثبت. (یادداشت مرحوم دهخدا). - جواب منفی، پاسخ غیرمثبت. - فعل منفی، فعلی که مسبوق به ادات نفی باشد: نپسندید. نمی رود. ، نفی کرده شده و دورکرده شده و رانده شده و اخراج بلدشده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تبعیدشده. نفی بلدشده. تبعیدی، عدد غیرمثبت. (کشاف اصطلاحات الفنون). - عدد منفی، عددی که از صفر کوچکتر باشد و با نشان (-) نوشته شود، مثلاً 7-. (از فرهنگ اصطلاحات علمی). ، نزد علمای عربیت خلاف موجَب. (از اقرب الموارد)