- منفعه (مَ فَ عَ)
سود. (دهار) (مهذب الاسماء) ، سودمندی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اسم است از مصدر نفع. (از اقرب الموارد). رجوع به منفعت شود، هر چیز که از آن منتفع شوند. ج، منافع. (از اقرب الموارد)
معنی منفعه - جستجوی لغت در جدول جو
- منفعه
منفعت در فارسی سودمندی، سود دهی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مندفعه در فارسی: مونث مندفع وا زنشی مونث مندفع یا مواد مندفعه عبارتند از: پیشاب (ادرار) طمث عرق مدفوع و غیره (دکتر نجم آبادی. ترجمه قصص... رازی. ص 9 متن)
مناعت در فارسی: رزین بودن (واژه رزین از پارسی پهلوی به تازی رفته است برهان رفته است بنگرید به فرهنگ پهلوی و برهان قاطع) استوار بودن بلند نگر بودن برین منشی
منفعله در فارسی مونث منفعل: پذیرا مونث منفعل، مجموعه کیفیات نفسانی مقابل عاقله (مدرکه) و فاعله (اراده)
پذیرا، شرمنده سر شکسته کها اثر پذیرنده. پذیرا، شرمنده خجل. یا منفعل اول. جسم (مصنفات بابا افضل ج 1 رساله 2 ص 25)
