جدول جو
جدول جو

معنی منفرد - جستجوی لغت در جدول جو

منفرد
یگانه، تکین، تکتا
تصویری از منفرد
تصویر منفرد
فرهنگ واژه فارسی سره
منفرد
تنها، یکه، یگانه، بی همتا
تصویری از منفرد
تصویر منفرد
فرهنگ فارسی عمید
منفرد
تک تنها یگانه، بی مانند تنها یگانه، بی مانند بی نظیر، (شطرنج) حالت پیاده ایست که از پیاده های دیگر دور شده و دفاع از آن مقدور نیست مقابل پیوسته
فرهنگ لغت هوشیار
منفرد
((مُ فَ رِ))
مجرد، تنها
تصویری از منفرد
تصویر منفرد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متفرد
تصویر متفرد
یگانه و تنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منفرج
تصویر منفرج
رخنه دار شکافدار رخنه دارنده دارای فرجه، دور جدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متفرد
تصویر متفرد
((مُ تَ فَ رِّ))
کناره گیرنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منفرج
تصویر منفرج
((مُ فَ رِ))
رخنه دارنده، دور، جدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متفرد
تصویر متفرد
تنها، یگانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منفرج
تصویر منفرج
گشوده، باز، گشاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفرد
تصویر مفرد
یگانه، تکین، تکتا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مفرد
تصویر مفرد
تنها، مجرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منفر
تصویر منفر
رماننده، یاری دهنده، دستور دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفرد
تصویر مفرد
((مُ رَ))
تنها، یکه، ساده، مجرد، جدا، جداگانه، مستقل، علی حده، بنده، فرمانبردار، دلاور، یگانه، در دستور کلمه ایست که بر یکی دلالت کند، یکی، مقابل جمع، جمع مفردات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفرد
تصویر مفرد
مقابل جمع، در دستور زبان علوم ادبی ویژگی اسمی که تنها بر یک مصداق دلالت کند، یکه، تنها، جدا، یگانه، فرد و ممتاز در دلاوری
فرهنگ فارسی عمید