جدول جو
جدول جو

معنی منعوت - جستجوی لغت در جدول جو

منعوت
(مَ)
نعت کرده شده و وصف کرده شده. (غیاث) (آنندراج). موصوف. (ناظم الاطباء). وصف شده: الحمدﷲ المنعوت بنعوت الجلال الموصوف بصفات الکمال. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم). همیشه به... نعت فردانیت موصوف و منعوت بود. (مصباح الهدایه چ همایی ص 22)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منحوت
تصویر منحوت
تراشیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نعوت
تصویر نعوت
نعت ها، ویژگی ها، صفات، خصلت ها، ستایش ها، جمع واژۀ نعت
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
مبعوث. (منتهی الارب) (آنندراج). لغتی است در مبعوث. (از محیطالمحیط). و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(مُ عَ)
خمنده وپیچیده شونده. (آنندراج). خمیده و پیچیده شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انعواء شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
میت منعوش، مردۀ برنعش نهاده. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برده شده بر نعش. (از اقرب الموارد). رجوع به نعش شود
لغت نامه دهخدا
(مَمْ)
رویانیده شده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نعت مفعولی است برخلاف قیاس از مصدر ’انبات’. (از اقرب الموارد). رجوع به انبات شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
تراشیده شده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). تراشیده شده و نجاری شده. (ناظم الاطباء) :
آن بت منحوت چون سیل سیاه
نفس بتگر چشمه ای بر شاهراه.
مولوی.
، برساخته. ساختگی. کلمه ساخته شده از کلمه یا کلماتی دیگر مثل جعفده، از جعلنی اﷲ فداک. (یادداشت مرحوم دهخدا). کلمه ساخته از دو یا چند کلمه مثل شقحطب که از شق حطب آمده و بسمله و حوقله و هیلله و حیعله و... (المزهر ص 286) (یادداشت ایضاً).
- فعل منحوت (در اصطلاح این کتاب) ، چون ’فهمیدن’ از ’فهم’ و ’غارتیدن’ از ’غارت’ و ’طلبیدن’ از ’طلب’ و ’رقصیدن’ از ’رقص’. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَ وِ)
پرتاب کننده، باز چنگ زننده و رباینده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
برچیده و از جای برداشته. (ناظم الاطباء) ، منخوت الفؤاد، جبان و ترسو و سهمگین و ترسناک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نُ)
جمع واژۀ نعت. رجوع به نعت شود: پس از رسیدن ما به نشابور رسول خلیفه دررسید با عهد و لوا و نعوت و کرامات، چنانکه هیچ پادشاهی را مانند آن ندادستند. (تاریخ بیهقی). هر خردمندی که فطنتی دارد تواند دانست که حمید امیرالمؤمنین به معنی از نعوت حضرت خلافت است. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مبعوت
تصویر مبعوت
مبعوث بنگرید به مبعوث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منحوت
تصویر منحوت
تراشیده شده تراشیده شده نجاری شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منهوت
تصویر منهوت
مانیوک
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نعت، ستایش ها زاب ها جمع نعمت صفتها لقبها: چنانکه خلیل رحمه الله - هریک را از ازاحیف اشعار عرب لقبی از اسما مصادر و نعوتی که از آن مشتق باشد مناسب تصرف آن در افاعیل نهاده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منحوت
تصویر منحوت
((مَ))
تراشیده شده، نجاری شده
فرهنگ فارسی معین