جدول جو
جدول جو

معنی منعثل - جستجوی لغت در جدول جو

منعثل(مُ عَ ثِ)
اسب که در رفتن پای گشاده دارد و به روشی بردارد که گویا از گل می کشد آن را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ عَ ثِل ل)
تیری که جید و نیکو نتراشیده باشند آن را، یا آن مقثعل باشد که گذشت. (منتهی الارب) (آنندراج). تیری که خوب و نیکو تراشیده نشده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ عِ / مُ نَعْ عِ)
نعل بند. (مهذب الاسماء). آنکه ستور را نعل میکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انعال و تنعیل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ نَعْ عَ)
ستور نعل کرده شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تنعیل شود، آنچه به شکل نعل اسب باشد. (غیاث) (آنندراج).
- عین منعل، در شیوۀ خط ثلث سه قسم عین (ع) است: منعل، فم الاسد، فم الثعبان. (حاشیۀ دیوان خاقانی نسخۀ پاریس). در اصطلاح خطاطان عین نعلی عین اول (ع) را گویند. (حاشیۀ دیوان خاقانی چ عبدالرسولی) (تعلیقات دیوان خاقانی چ سجادی ص 1034) :
گر نه شب از عین عید ساخت طلسمی بخم
عین منعل چراست در خط مغرب رقم.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 261).
- ، کنایه از هلال. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُتَ ثِ)
بیرون آرندۀ خاک از چاه. (آنندراج) (از منتهی الارب). آنکه خاک از چاه بیرون می آورد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انتثال شود
لغت نامه دهخدا
(مُ عَ ثِ)
سحاب منعثق و متعثق، ابر فراهم آمدۀ به هم آمیخته. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ عَ دِ)
برگردنده از راه راست. (آنندراج). آنکه برمی گردد و عدول می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ عَ زِ)
گوشه گزین و دور. (آنندراج). گوشه گیرنده و دورشده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انعزال شود
لغت نامه دهخدا
(مُ عَ مِ)
ساخته شده و کرده شده و عمل شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ عَ / مُنَعْ عَ)
جوراب منعل و منعل، جورابی که بر کف آن چرم یا پوست دوخته باشند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از منعدل
تصویر منعدل
کجراه گمراه
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه پارسی نالدیس از ریشه پارسی نالدار سخت سم ستور نعل کرده. یا عین منعل. در شیوه خط ثلث سه قسم عین (ع) است: منفل فم الاسد فم الثعبان (حاشیه دیوان خاقانی نسخه پاریس)، در اصطلاح خطاطان عین نعلی عین اول (ء) را گویند (حاشیه دیوان خاقانی. چا. عبد) (تعلیقات دیوان خاقانی سج. 1034) : (گرنه شب از عین عید ساخت طلسمی بخم عین منعل چراست در خط مغرب رقم ک) (خاقانی. سج. 261)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
گوشه گزین، دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
معزولٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
Isolated
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
isolé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
aislado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
isolado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
izolowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
изолированный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
ізольований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
geïsoleerd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
isoliert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
โดดเดี่ยว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
علیحدہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
kutengwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
מבודד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
孤立した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
孤立的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
izole edilmiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
terisolasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
বিচ্ছিন্ন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
पृथक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
isolato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از منعزل
تصویر منعزل
고립된
دیکشنری فارسی به کره ای