کلانها. (غیاث) (آنندراج). جمع واژۀ معظمه، تأنیث معظم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معظم شود. - معظمات امور، کارهای مهم. کارهای بزرگ: غالب همت ایشان به معظمات امور مملکت متعلق باشد و تحمل ازدحام عوام نکنند. (گلستان). معظمات امور کار خانه سلطنت و پادشاهی و تعیین امرا و احکام و امثال ذلک در عهدۀ تعویق و تأخیر بود. (عالم آرای عباسی). - معظمات بلاد، شهرهای عمده و بزرگ. (ناظم الاطباء)
کلانها. (غیاث) (آنندراج). جَمعِ واژۀ معظمه، تأنیث مُعظَم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معظم شود. - معظمات امور، کارهای مهم. کارهای بزرگ: غالب همت ایشان به معظمات امور مملکت متعلق باشد و تحمل ازدحام عوام نکنند. (گلستان). معظمات امور کار خانه سلطنت و پادشاهی و تعیین امرا و احکام و امثال ذلک در عهدۀ تعویق و تأخیر بود. (عالم آرای عباسی). - معظمات بلاد، شهرهای عمده و بزرگ. (ناظم الاطباء)
جمع واژۀ منام. (اقرب الموارد). خوابها. (غیاث) (آنندراج). رؤیاها. احلام: از امثال منامات و اشباه تفاؤلات. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 133). و رجوع به منام شود، آنچه اهل خلوت در خواب بینند در مقابل واقعه و مکاشفت. (فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی سجادی) : و از جملۀ واقعات بعضی صادق باشند و بعضی کاذب همچنانک منامات. (مصباح الهدایه چ همایی ص 171). در بیشتر وقایع و منامات نفس با روح مشارکت بود. (مصباح الهدایه ایضاً ص 171). پس مکاشفات همه صادق باشند و واقعات و منامات بعضی صادق و بعضی کاذب. (مصباح الهدایه ایضاً ص 171). پس معلوم شد که در واقعات و منامات هم صدق واقع شود و هم کذب. (مصباح الهدایه ایضاً ص 176)
جَمعِ واژۀ منام. (اقرب الموارد). خوابها. (غیاث) (آنندراج). رؤیاها. احلام: از امثال منامات و اشباه تفاؤلات. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 133). و رجوع به منام شود، آنچه اهل خلوت در خواب بینند در مقابل واقعه و مکاشفت. (فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی سجادی) : و از جملۀ واقعات بعضی صادق باشند و بعضی کاذب همچنانک منامات. (مصباح الهدایه چ همایی ص 171). در بیشتر وقایع و منامات نفس با روح مشارکت بود. (مصباح الهدایه ایضاً ص 171). پس مکاشفات همه صادق باشند و واقعات و منامات بعضی صادق و بعضی کاذب. (مصباح الهدایه ایضاً ص 171). پس معلوم شد که در واقعات و منامات هم صدق واقع شود و هم کذب. (مصباح الهدایه ایضاً ص 176)
جمع واژۀ منظومه. اشعار. سخنان موزون: فضلای عصر در ذکر آن غلا منظومات بسیار گفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 330). رجوع به منظومه شود. - عقود منظومات، کنایه از اشعار و سخنان موزون: عقود منظومات را در عقد اعتبار فحول افاضل می آوردم. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 2)
جَمعِ واژۀ منظومه. اشعار. سخنان موزون: فضلای عصر در ذکر آن غلا منظومات بسیار گفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 330). رجوع به منظومه شود. - عقود منظومات، کنایه از اشعار و سخنان موزون: عقود منظومات را در عقد اعتبار فحول افاضل می آوردم. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 2)
باتکریم. بااحترام. به عزت: صواب آن است که عزیزاً و مکرماً بدان قلعت مقیم می باشد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 9). معتصم گفت حاجبی را بخوانید، بخواندند بیامد گفت به خانه افشین رو با مرکب خاص ما و بودلف قاسم عجلی را برنشان و به سرای بوعبداﷲ باز بر عزیزاً مکرماً. (تاریخ بیهقی چ ا دیب ص 174). تا ترا به شام فرستم بی بند عزیزاً مکرماً آنگاه او داند که چه باید کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 186). و رجوع به مکرم شود
باتکریم. بااحترام. به عزت: صواب آن است که عزیزاً و مکرماً بدان قلعت مقیم می باشد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 9). معتصم گفت حاجبی را بخوانید، بخواندند بیامد گفت به خانه افشین رو با مرکب خاص ما و بودلف قاسم عجلی را برنشان و به سرای بوعبداﷲ باز بر عزیزاً مکرماً. (تاریخ بیهقی چ ا دیب ص 174). تا ترا به شام فرستم بی بند عزیزاً مکرماً آنگاه او داند که چه باید کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 186). و رجوع به مکرم شود
ویراستک رایناک، پشت هم پیاپی، در رشته گوهر به رشته کشیده بسغده کسی که کار ها را سامان دهد و آماده سازد. ماهی، سوسمار ویراستگاه نظم داده مرتب، جواهر برشته کشیده، پشت سر هم پیاپی. محل نظم، جمع مناظم
ویراستک رایناک، پشت هم پیاپی، در رشته گوهر به رشته کشیده بسغده کسی که کار ها را سامان دهد و آماده سازد. ماهی، سوسمار ویراستگاه نظم داده مرتب، جواهر برشته کشیده، پشت سر هم پیاپی. محل نظم، جمع مناظم