جدول جو
جدول جو

معنی منظومات

منظومات
(مَ)
جمع واژۀ منظومه. اشعار. سخنان موزون: فضلای عصر در ذکر آن غلا منظومات بسیار گفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 330). رجوع به منظومه شود.
- عقود منظومات، کنایه از اشعار و سخنان موزون: عقود منظومات را در عقد اعتبار فحول افاضل می آوردم. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 2)
لغت نامه دهخدا