جدول جو
جدول جو

معنی مندیات - جستجوی لغت در جدول جو

مندیات
(مُ)
جمع واژۀ مندیه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مندیه شود، رسواییها و بی آبروییها و کارهای زشت. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عادیات
تصویر عادیات
(دخترانه)
نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اندیان
تصویر اندیان
(پسرانه)
در بعضی از نسخه های شاهنامه نام یکی از سرداران فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از منهیات
تصویر منهیات
کارهای بد که در شرع منع و نهی شده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ)
جمع واژۀ منقیه. رجوع به منقیه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
جمع واژۀ منجیه، تأنیث منجی. مقابل مهلکات. (یادداشت مرحوم دهخدا). رهاننده ها. اعمالی که موجب نجات و رستگاری است: دوستی دنیا از مهلکات است و دشمنی وی از منجیات. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 733)... و یا در آنچه محبوب حق است... و آن طاعت و منجیات است. (کیمیای سعادت ایضاً ص 781). و از منجیات چیست که وی را نیست تا طلب کند. (کیمیای سعادت ایضاًص 782). الحمدﷲ که از اسفل درکات مهلکات به افضل درجات منجیات رسید. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 270).
اصل علمی را که بخشد ایمنی از مهلکات
در حقیقت با علوم منجیاتش انتماست.
ابن یمین (دیوان چ باستانی راد ص 38).
رجوع به منجی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ هی یا)
افعال بد که کردن آنها در شرع منع شده. (آنندراج) (غیاث). چیزهای نهی کرده شده و خلاف شرع و ناروا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَنْ وی یا)
جمع واژۀ منویه. قصدها. نیتها. نیت شده ها. مقاصد. رجوع به منوی و منویه و نیت شود
لغت نامه دهخدا
(مُ / مُ دَ)
جمع واژۀ مدیه. (متن اللغه). رجوع به مدیه شود
لغت نامه دهخدا
(مادْ دی یا)
هرچیز که مادی باشد... (ناظم الاطباء). جسمیات. جسمانیات. مقابل مجردات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(عِ دی یا)
جمع واژۀ عندیه. (اصطلاح تصوف) افکاری است که در دل قرار گیرد. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(پَ دی یا)
جمع واژۀ عربی پندی (منسوب به پند)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تعدیات
تصویر تعدیات
جمع تعدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدنیات
تصویر تدنیات
جمع تدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلدیات
تصویر خلدیات
موش کوریان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنشیات
تصویر حنشیات
مار وارگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انصیات
تصویر انصیات
روا کردن، پاسخ دادن پاسخیدن، راست بالایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندیاح
تصویر اندیاح
کلان شکمی، شکم افتادگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندیاص
تصویر اندیاص
آزار رسانی، بیرون رفتن، از دست افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنایات
تصویر جنایات
جمع جنایت، جنوری ها ریفتکی ها گناهان جمع جنایت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع زهدیه آنجه درباره زهد و پارسایی گفته و نوشته شود:) چنانکه من در زهدیات گفتم (قابوسنامه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیات
تصویر رادیات
رادیاتور فرانسوی سر برغ تابشگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عندیات
تصویر عندیات
افکاری که در دل قرار گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مادیات
تصویر مادیات
جسمیات، مقابل مجردات، هر چیز که مادی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
پایندگی ها، جمع ابدیه جاودانیها پایندگیها، عقول و نفوس مجرد را از جهت آنکه در معرض فنا و زوال و کون و فساد نیستند ابدیات نامیده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پندیات
تصویر پندیات
اندرز صلاح گویی نصیحت موعظه وعظ ذکر تذکیر، عهد میثاق
فرهنگ لغت هوشیار
جمع منهیه، باز داشته ها نارواکان ناشایست ها جمع منهیه (منهی) کارهای ناروا اموری که در شرع منع شده نا شایستها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع منوی، خواست ها آهنگ ها کام ها جمع منویه (منوی) توضیح در تداول فارسی غالبابمعنی نیتها بکار رود: (منویات ملوکانه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدیات
تصویر تکدیات
جمع تکدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابدیات
تصویر ابدیات
پایندگی ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زندیان
تصویر زندیان
زندیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مالیات
تصویر مالیات
باج، پاژ
فرهنگ واژه فارسی سره
نیات، اهداف، نیت ها، مرادها، منوی ها
متضاد: اعمال
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کارهای بد، منکرات، ناشایست ها
متضاد: حسنات، معروفات
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پول، ثروت
متضاد: معنویات
فرهنگ واژه مترادف متضاد