- منتخب
- برگزیده
معنی منتخب - جستجوی لغت در جدول جو
- منتخب
- انتخاب شده، برگزیده
- منتخب
- بر گزیده بر گزیننده، پوست کننده بر گزیده ویچیده (از ویچتک) بر گزیننده برگزیده انتخاب شده. برگزیننده انتخاب کننده، جمع منتخبین
- منتخب ((مُ تَ خَ))
- برگزیده شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منتخبه در فارسی مونث منتخب برگزیده مونث منتخب
گماشته
قوم و خویش، نسبت داده شده
برپا، پابرجا شده، گماشته
بر گماشته با شاته مرتفع. بر پا شونده برقرار گردنده، قایم
وابسته بسته، خویش خویشاوند نسبت داده شده، خویشاوند، جمع منتسبین
برگزیده اختیار شده: (ناصح ملک شه ایران ایرانشاه آن که نزاد از نجبا دهر چنو منتجبی) (سنائی. مد. چا. 470: 1 چا. مصف. 320) برگزیننده اختیار کننده
پوشه دار پوشه نهنده: زن
برگزیده، پسندیده
جمع منتخب، برگزینندگان
جمع منتخبه، بر گزیده ها بر گزیدگان گزینگان جمع منتخبه (منتخب) : برگزیده ها، کتابی که شامل برگزیده های آثار گذشتگان یا مطالب علمی و ادبی باشد