جدول جو
جدول جو

معنی مناطقی - جستجوی لغت در جدول جو

مناطقی(مَ طِ قی ی)
کمرگر. (مهذب الاسماء) ، منسوب است به مناطق که جمع منطقه است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مناطق
تصویر مناطق
منطقه ها، حاره ها، جبهه های جنگ، جمع واژۀ منطقه
فرهنگ فارسی عمید
(عَ سَ)
با کسی سخن گفتن. (المصادر زوزنی). با هم گفتگو و سخن کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ طِ)
منسوب به علم منطق. (ناظم الاطباء). مربوط به علم منطق. مستدل. با استدلال. بر اساس برهان و دلیل: خردمندان را بنماییم به برهانهای عقلی و به حجتهای منطقی که آمدن مردم از کجاست. (زادالمسافرین ناصرخسرو چ برلین ص 4).... از قیاسات منطقی بعید و بیگانه نباشد. (چهارمقاله چ معین ص 20). و شناسایی ده مقولات منطقی که ارباب حقایق خوانند... (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 44). بعد از آن تتبع قوانین منطقی و تصفح مقدمات... در هر طرفی استعمال کند. (اخلاق ناصری) ، آنچه بر منطق و تعقل استوار باشد. مطابق منطق. از روی منطق: گفته های شما منطقی نیست، آنکه منطق داند. عالم به علم منطق. ج، منطقیون و منطقیین:
ز حجت شنو حجت ای منطقی
ز هر عیب صافی چو زر عیار.
ناصرخسرو.
وندر کتاب بر سخن منطقی
چون آفتاب روشن برهان کنم.
ناصرخسرو.
حکم حال منطقی خواهی ز حال فلسفی
کن قیاس آن را که اصغر مندرج در اکبر است.
جامی.
رجوع به منطق شود
لغت نامه دهخدا
(مُ فِ)
منافق بودن. نفاق. منافقت. دورویی:
زهدم منافقی شد و دینم مشعبدی
تحقیقها نمایش و آبم سراب شد.
سنائی (دیوان چ مصفا ص 417).
به مارماهی مانی نه این تمام و نه آن
منافقی چه کنی مار باش یا ماهی.
سنائی (ایضاً ص 361).
در پیش خسان اگر نهی خوانی
هم بی نمکی منافقی باید.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 592).
- منافقی کردن، دورویی کردن. نفاق ورزیدن: بداند آن کسها که منافقی کردند و گفت ایشان را، بیایید و کارزار کنید اندر راه خدای یا بازدارید. (ترجمه تفسیری طبری چ حبیب یغمایی ج 1 ص 263)
لغت نامه دهخدا
تصویری از منافقی
تصویر منافقی
نفاق دورویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناطقه
تصویر مناطقه
همسخنی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع منطقه، میانبند ها کمر بند ها نیسنگ ها نیسنگان، جمع منطق و منطقه: کمر بندها، منطقه های جغرافیایی
فرهنگ لغت هوشیار
منطقی در فارسی: کرویزی، فرزانه دانشمند پر وهانگر (استدلالی) منسوب به منطق: منطق دان عالم منطق، جمع منطقیون منطقیین، آنچه از روی منطق و تعقل گفته شده باشد: (گفته اش منطقی است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناطق
تصویر مناطق
((مَ طِ))
جمع منطقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
((مَ طِ))
منسوب به منطق، منطق دان، عالم منطق، آن چه از روی تفکر و تعقل گفته شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
بخردانه، خردورز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
منطقيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
Logical, Logically, Rational, Rationally, Reasonable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
logique, logiquement, rationnel, rationnellement, raisonnable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
логический , логически , рациональный , разумно , разумный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
合理的 , 合理地 , 理性的 , 理智地
دیکشنری فارسی به چینی
منطقی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
lógico, logicamente, racional, racionalmente, razoável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
যুক্তিসঙ্গত , যৌক্তিকভাবে , যৌক্তিক , যুক্তিযুক্তভাবে , যুক্তিসঙ্গত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
منطقی , منطقی طور پر , منطقی , منطقی انداز میں
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
เชิงเหตุผล , อย่างมีเหตุผล , มีเหตุผล , อย่างมีเหตุผล , สมเหตุสมผล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
mantiki, kwa kimantiki, wa kimaendeleo, kwa busara, busara
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
論理的 , 論理的に , 合理的な , 合理的に , 妥当な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
לוגי , באופן לוגי , רציונלי , באופן הגיוני , סביר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
логічний , логічно , раціональний , раціонально , розумний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
논리적인 , 논리적으로 , 합리적인 , 합리적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
mantıklı, mantıklı bir şekilde, makul
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
logis, secara logis, rasional, secara rasional, masuk akal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
तार्किक , तार्किक रूप से , तर्कसंगत , तर्कसंगत रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
logico, logicamente, razionale, razionalmente, ragionevole
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
logisch, rational, vernünftig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
lógico, lógicamente, racional, racionalmente, razonable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
logiczny, logicznie, racjonalny, racjonalnie, rozsądny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از منطقی
تصویر منطقی
logisch, rationeel, redelijk
دیکشنری فارسی به هلندی