مملکه. مملکت. پادشاهی. - مملکه پرور، پرورندۀ مملکت: احکام کسروی نشنیدی که در سمر عدلش ز عقل مملکه پرور نکوتر است. خاقانی. ، مملکه. بنده ای که پدر و مادرش بنده نباشد. - عبدمملکه، عبدمملکه، بنده که پدر و مادرش آزاد باشند. مقابل عبد قن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
مملکه. مملکت. پادشاهی. - مملکه پرور، پرورندۀ مملکت: احکام کسروی نشنیدی که در سمر عدلش ز عقل مملکه پرور نکوتر است. خاقانی. ، مملکه. بنده ای که پدر و مادرش بنده نباشد. - عبدمملکه، عبدمملکه، بنده که پدر و مادرش آزاد باشند. مقابل عبد قن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
بنده ای که پدر و مادر وی بنده نباشد. یقال: هو عبد مملکه. (ناظم الاطباء). مقابل عبد قن. (یادداشت مرحوم دهخدا). بنده که پدر و مادرش بنده نبوده باشند. (آنندراج)
بنده ای که پدر و مادر وی بنده نباشد. یقال: هو عبد مملکه. (ناظم الاطباء). مقابل عبد قن. (یادداشت مرحوم دهخدا). بنده که پدر و مادرش بنده نبوده باشند. (آنندراج)
جمع مملکت، کشورها، جمع مملکه، کشور ها استان ها، جمع مملکت: کشورها، ایالات ولایات: (هنوزاحوال ممالک خوارزم و خراسان در سلک اطراد منتظم بود) (المعجم. چا. دانشگاه. 2) یا ممالک محروسه ایران. مجموع ایالات و ولایات ایران کشورایران (در عهد صفویه و قاجاریه تا اوایل مشروطه این اصطلاح رایج بود و روی تمبرها نوشته میشد: (پست ممالک محروسه ایران)
جمع مملکت، کشورها، جمع مملکه، کشور ها استان ها، جمع مملکت: کشورها، ایالات ولایات: (هنوزاحوال ممالک خوارزم و خراسان در سلک اطراد منتظم بود) (المعجم. چا. دانشگاه. 2) یا ممالک محروسه ایران. مجموع ایالات و ولایات ایران کشورایران (در عهد صفویه و قاجاریه تا اوایل مشروطه این اصطلاح رایج بود و روی تمبرها نوشته میشد: (پست ممالک محروسه ایران)
روش، طریقت، طریقه، خط عبور، راه گذر گاه راه، روش ینگ جای سلوک محل عبور راه: خندق و میدان به پیش او یکی است چاه و خندق پیش او خوش مسلکی است. (مثنوی)، روش طریقه: مسلک سیاسی، جمع مسالک
روش، طریقت، طریقه، خط عبور، راه گذر گاه راه، روش ینگ جای سلوک محل عبور راه: خندق و میدان به پیش او یکی است چاه و خندق پیش او خوش مسلکی است. (مثنوی)، روش طریقه: مسلک سیاسی، جمع مسالک
گل افشان مر گیجه از بیماری ها مرضی است حاد وساری و همه گیر که بواسطه اگزانتم مخصوص متعاقب با پوسته ریزی و انانتم و آنژین مشخص است. عامل این مرض نوعی استرپتو کوک میباشد و دارای سمی است که تولید قرمزی میکند. این مرض در سنین بین 10 تا 15 سالگی دیده میشود. نژاد سفید حساسیت مخصوصی نسبت بمرض مذکور دارد. آب و هوای سرد برای مخملک مساعد است و آن بیشتر در فصل زمستان دیده میشود. مرض مزبور در تمام مراحل ساری است خصوصا در آخر دوره نهفتگی و روزهای اول بثورات. سیر تب مخملک مانند تبهای دیگر بثوری شامل چهاردوره است: دوره کمون که 3 تا 6 روز طول میکشد، دوره یورش که ناگهان با لرزهای مکرر و تب شروع میشود و حرارت بدن در ظرف چند ساعت به 40 درجه میرسد. تب با هذیان و در کودکان با تشنج توام است. تاکی کاردی در مخملک بسیار مشخص و زیاد و پیش رس است و نبض بین 120 تا 150 ضربان دارد. بیمار مبتلا به آنژین میشود و از درد گلو شکایت میکند و گلو و لوزتین و شراع الحنک بشدت قرمز و لوزه ها بزرگ میشوند ولی زبان هنوز سفید است. غالبا بیمار استفراغ میکند و این علامت مهمی است زیرا در آنژین های معمولی استفراغ وجود ندارد. این دوره 12 تا 36 ساعت طول میکشد که با کوفتگی و تشنگی و غیره توام است، دوره بثورات که با اگزانتم وانانتم و تغییرات ظاهری زبان مشخص است. تب و آنژین و تاکی کاردی (عوارض دوره یورش) ادامه دارند اگزانتم مخملکی از جلو سینه شروع و بطرف دست و پا میرود. رنگ آن بسیار قرمز و به آب تمشک شبیه است. در روی این قرمزی یکنواخت بثورات بسیار کوچک یافت میشود که بالمس زبر احساس میشود. قرمزی زیر فشار دست وانگشتان از بین میرود و بلافاصله اثر انگشتان بشکل لکه های سفید متمایل بزردی ظاهر میشوند. بثورات یکنواخت است و فاصله پوست سالم پیدانمیشود. بثورات در چهره بسیار خفیف است و یا اصلا وجود ندارد. تمام پوست بدن خشک وسوزان است و معمولا عرق روی آنرا فرا نمیگیرد. دوره بثورات 6 روز است و بعد از بین میروند. تمام زبان باردار است و سپس از جلو عقب شروع به قرمز شدن میکند (علامت مخصوص مرض مخملک)، دوره پوسته ریزی - بثورات از روز پنجم یا ششم وگاهی دیرتر شروع به کم رنگ شدن میکنند ولی پوسته ریزی بعد از روز دهم میباشد و از سینه شروع میشود و بطرف دست و پا میرود. این بیماری مصونیت میدهد گل افشان مرگیجه مخملویی
گل افشان مر گیجه از بیماری ها مرضی است حاد وساری و همه گیر که بواسطه اگزانتم مخصوص متعاقب با پوسته ریزی و انانتم و آنژین مشخص است. عامل این مرض نوعی استرپتو کوک میباشد و دارای سمی است که تولید قرمزی میکند. این مرض در سنین بین 10 تا 15 سالگی دیده میشود. نژاد سفید حساسیت مخصوصی نسبت بمرض مذکور دارد. آب و هوای سرد برای مخملک مساعد است و آن بیشتر در فصل زمستان دیده میشود. مرض مزبور در تمام مراحل ساری است خصوصا در آخر دوره نهفتگی و روزهای اول بثورات. سیر تب مخملک مانند تبهای دیگر بثوری شامل چهاردوره است: دوره کمون که 3 تا 6 روز طول میکشد، دوره یورش که ناگهان با لرزهای مکرر و تب شروع میشود و حرارت بدن در ظرف چند ساعت به 40 درجه میرسد. تب با هذیان و در کودکان با تشنج توام است. تاکی کاردی در مخملک بسیار مشخص و زیاد و پیش رس است و نبض بین 120 تا 150 ضربان دارد. بیمار مبتلا به آنژین میشود و از درد گلو شکایت میکند و گلو و لوزتین و شراع الحنک بشدت قرمز و لوزه ها بزرگ میشوند ولی زبان هنوز سفید است. غالبا بیمار استفراغ میکند و این علامت مهمی است زیرا در آنژین های معمولی استفراغ وجود ندارد. این دوره 12 تا 36 ساعت طول میکشد که با کوفتگی و تشنگی و غیره توام است، دوره بثورات که با اگزانتم وانانتم و تغییرات ظاهری زبان مشخص است. تب و آنژین و تاکی کاردی (عوارض دوره یورش) ادامه دارند اگزانتم مخملکی از جلو سینه شروع و بطرف دست و پا میرود. رنگ آن بسیار قرمز و به آب تمشک شبیه است. در روی این قرمزی یکنواخت بثورات بسیار کوچک یافت میشود که بالمس زبر احساس میشود. قرمزی زیر فشار دست وانگشتان از بین میرود و بلافاصله اثر انگشتان بشکل لکه های سفید متمایل بزردی ظاهر میشوند. بثورات یکنواخت است و فاصله پوست سالم پیدانمیشود. بثورات در چهره بسیار خفیف است و یا اصلا وجود ندارد. تمام پوست بدن خشک وسوزان است و معمولا عرق روی آنرا فرا نمیگیرد. دوره بثورات 6 روز است و بعد از بین میروند. تمام زبان باردار است و سپس از جلو عقب شروع به قرمز شدن میکند (علامت مخصوص مرض مخملک)، دوره پوسته ریزی - بثورات از روز پنجم یا ششم وگاهی دیرتر شروع به کم رنگ شدن میکنند ولی پوسته ریزی بعد از روز دهم میباشد و از سینه شروع میشود و بطرف دست و پا میرود. این بیماری مصونیت میدهد گل افشان مرگیجه مخملویی
خداوند، کسی که دارای چیزی باشد و بتواند در آن تصرف کند، خداوند و صاحب و متصرف و دارنده، خداوند رب، دارا و دارنده خویشنیتار خاوند دارا داشتار دارناک، فرمانروا کسی که چیزی را دارا باشد و تواند در آن تصرف کند خداوند دارا صاحب جمع مالکین: خطی طلب که توی مالک ممالک قرب کجا بری دم مردن قباله املاک ک (وحشی. چا. امیر کبیر. 226)
خداوند، کسی که دارای چیزی باشد و بتواند در آن تصرف کند، خداوند و صاحب و متصرف و دارنده، خداوند رب، دارا و دارنده خویشنیتار خاوند دارا داشتار دارناک، فرمانروا کسی که چیزی را دارا باشد و تواند در آن تصرف کند خداوند دارا صاحب جمع مالکین: خطی طلب که توی مالک ممالک قرب کجا بری دم مردن قباله املاک ک (وحشی. چا. امیر کبیر. 226)
مملکت در فارسی: شهر: شتر کشور از چنین کار هاست در کشور آسمان بی نم و زمین بی بر (سنائی) زاد بوم چنان مرد غریبم در جهان خوار به یاد زاد بوم خویش بیمار (گرگانی ویس و رامین)، کشور داری مملکت کشور
مملکت در فارسی: شهر: شتر کشور از چنین کار هاست در کشور آسمان بی نم و زمین بی بر (سنائی) زاد بوم چنان مرد غریبم در جهان خوار به یاد زاد بوم خویش بیمار (گرگانی ویس و رامین)، کشور داری مملکت کشور
حوزه پادشاهی، کشور: (مملکت ایران - 3. {ایالت و ولایت: (... مثل راه شوسه شهر شوش تا همدان و راه شوسه واقعه در مملکت مازندران.) (الماثرو الاثار. 96)، جمع ممالک، توضیح در عربی بفتح و ضم لام هر دو آمده در تداول فارسی بکسر لام هم مستعمل است
حوزه پادشاهی، کشور: (مملکت ایران - 3. {ایالت و ولایت: (... مثل راه شوسه شهر شوش تا همدان و راه شوسه واقعه در مملکت مازندران.) (الماثرو الاثار. 96)، جمع ممالک، توضیح در عربی بفتح و ضم لام هر دو آمده در تداول فارسی بکسر لام هم مستعمل است
میل کوچک، قسمی پارچه که ازآن قبا میکردند: ... (هریک فراخور مرتبه مخلع گردیدند. سایر جماعت را اعلی و اوسط و ادنی قرار داده: اعلی را قباهای زربفت و دارایی باف ... و اوسط را قباهای میلک و مطبق و نعلبند... داده)
میل کوچک، قسمی پارچه که ازآن قبا میکردند: ... (هریک فراخور مرتبه مخلع گردیدند. سایر جماعت را اعلی و اوسط و ادنی قرار داده: اعلی را قباهای زربفت و دارایی باف ... و اوسط را قباهای میلک و مطبق و نعلبند... داده)