جدول جو
جدول جو

معنی ممزوج - جستجوی لغت در جدول جو

ممزوج
آمیخته شده، آمیخته، ویژگی شراب آمیخته با آب
تصویری از ممزوج
تصویر ممزوج
فرهنگ فارسی عمید
ممزوج
گمیختک در آمیخته سنگمبر سنگم، می آمیزه آمیخته مخلوط، شراب آمیخته با آب: (گر می دهی ممزوج ده کاین وقت می ممزوج به بر می گلاب ناب نه چون اشک احرار آمده) (خاقانی. سج. 391) یا شراب ممزوج، یکی از اشکال خط عربی (پیدایش خط و خطاطان. 88)
فرهنگ لغت هوشیار
ممزوج
((مَ))
آمیخته، مخلوط
تصویری از ممزوج
تصویر ممزوج
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متزوج
تصویر متزوج
زن گرفته، شوی گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متزوج
تصویر متزوج
((مُ تَ زَ وِّ))
زن کننده، ازدواج کننده، جمع متزوجین
فرهنگ فارسی معین
جامه زر بفت جامه ای بود که از زر ممزوج یا چیز دیگر می بافته اند (ترجمه چهار مقاله بانگلیسی. براون ص 22) (چهار مقاله 33 ح 3) : (و از آن هزار قباء اطلس معدنی و ملکی و طمیم و نسیج و ممزوج و مقراضی و اکسون هیچ نپسندید (مامون) و هم سیاهی درپوشید) (چهار مقاله 34- 33)
فرهنگ لغت هوشیار