جدول جو
جدول جو

معنی ممرور - جستجوی لغت در جدول جو

ممرور(مَ)
آنکه زردی و صفرابر وی غالب باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آنکه بر او صفرا غلبه کرده باشد. آنکه مرّه (زهره و صفرا) بر وی چیره گردد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مسرور
تصویر مسرور
(دخترانه و پسرانه)
شاد، خوشحال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ممهور
تصویر ممهور
مهر شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
شاد، شادمان، خوشحال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبرور
تصویر مبرور
عنوانی برای فرد فوت کرده، شادروان، پذیرفته شده و مقبول از جانب خدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغرور
تصویر مغرور
کسی که به باطل طمع ببندد، فریب خورده، فریفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجرور
تصویر مجرور
در نحو عربی، کلمه ای که آخر آن حرکت کسره داشته باشد، کلمه ای که پس از حرف جرّ بیاید و یا مضاف الیه واقع شود، کشیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محرور
تصویر محرور
کسی که دارای مزاج گرم است، گرم شده از حرارت آتش و تب
فرهنگ فارسی عمید
(مَ رَ)
قربه ممروره، مشک پر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج) ، ممرور. زردآبی. رجوع به ممرور شود، ارض ممروره، زمینی به بیل کرده. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مرمور
تصویر مرمور
سرود و ترانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممروض
تصویر ممروض
بیمار
فرهنگ لغت هوشیار
ساخته فارسی گویان از مهر پارسی به شیوه تازی مهر دار یکی از بزرگان ادب نوشته اند: از اغلاط مشهور است و استعمال آن گویا ابدا عیبی نداشته باشد مهر شده توضیح ممهور اسم مفعول از} مهر {فارسی از اغلاط مشهور است ولی بواسطه شهرت دوران در زبان خاص و عام استعمال آن گویا ابدا عیبی نداشته باشد (قزوینی. بیست مقاله ج 1 ص 3- 72)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرور
تصویر مقرور
خنک و سرما زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغرور
تصویر مغرور
فریفته، گول خورده
فرهنگ لغت هوشیار
چول گرگ سماروغ مالتی از گیاهان گیاهی است از تیره بالانوفوراسه و از رده دولپه ییهای جدا گلبرگ که انگل ریشه سایر گیاهان میشود. این گیاه در نواحی بحر الرومی و جزیره مالت و شمال افریقا میروید و چون شکل ظاهریش شبیه قارچ است آن را قارچ جزیره مالت هم میگویند. از گرد این گیاه جهت بند آوردن خون استفاده میکنند مسرور طرثوث قارچ مالت قارچ مالته ایرالذئب زب الارض زب الریاح مالته منطاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
خوشوقت، تازه، خرم
فرهنگ لغت هوشیار
لاغر، گرم سرشت، خشمگین برافروخته گرم شده (از آتش تب خشم و جز آن) : بهر مزدوران که محروران بدند از ماندگی قرصه کافور کرد از قرصه شمس الضحی. (خاقانی)، گرم مزاج جمع محرورین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجرور
تصویر مجرور
کشیده شده، جر یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبرور
تصویر مبرور
نکویی کرده شده، پسندیده، مقبول در نزد خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمرور
تصویر حمرور
خورشید ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امرور
تصویر امرور
شوکه الجمال: شنگ از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بمرور
تصویر بمرور
کم کم آرام آرام بتدریج کم کم: (بمرور ایام)، توضیح لازم الاضافه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممهور
تصویر ممهور
((مَ))
مهر شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغرور
تصویر مغرور
((مَ))
گول خورده، فریفته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
((مَ))
شادمان، خوشحال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محرور
تصویر محرور
((مَ))
گرم شده از تب یا خشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبرور
تصویر مبرور
((مَ))
خوبی دیده، آمرزیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجرور
تصویر مجرور
کشیده شده، کسره داده شده، هر یک از سازهای آرشه ای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجرور
تصویر مجرور
((مَ))
پوست کنده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
شادمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مغرور
تصویر مغرور
خودپسند، گرانسر، خودخواه، خودبین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مغرور
تصویر مغرور
Conceited, Snooty, Supercilious, Haughty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مغرور
تصویر مغرور
presunçoso, arrogante, esnobe, desdenhoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مغرور
تصویر مغرور
eingebildet, hochmütig, snobistisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مغرور
تصویر مغرور
zarozumiały, arogancki, snobistyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی