- ممدوح
- ستایش شده، ستوده شده
معنی ممدوح - جستجوی لغت در جدول جو
- ممدوح
- ستوده ستایش شده مدح شده ستوده: (همه لطفی و همه همتی و پاک خرد چون تو ممدوحی و من جای دگر اینت خری) (سنائی. مصف. 331)، جمع ممدوحین
- ممدوح ((مَ))
- ستایش شده، مدح شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مالیده و لمس شده، مساحت شده
دارای علامت مد، کشیده و دراز
گرانبار ازوام
نمکسود
دست مالیده، لاغر کم گوشت مسح شده دست مالیده، آنکه نصف روی وی برابر و مالیده باشد یعنی در آن چشم و ابرو نبود، بسیار دروغگوی
دراز شده کشیده شده کشیده شده. یا ظل ممدود. سایه دراز: (بعضی گفتند که ظل ممدود است در بهشت.) (کشف الاسرار 545: 2)
جمع ممدوح، ستودگان جمع ممدوح در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
ناستوده نامستحسن ناپسندمقابل ممدوح