ستوده شده. (آنندراج) (ناظم الاطباء). بستوده. ستوده. (دهار) ، آنکه او را به شعر ستایش کرده اند. آنکه او را شاعر در شعرش ثنا گفته است. مقابل مذموم: در هر زبان به دانش ممدوح در هر دلی به جود محبب. مسعودسعد. همه لطفی و همه همتی و پاک خرد چون تو ممدوحی و من جای دگر، اینت خری. سنائی (دیوان ص 331). ز معشوق نیکو و ممدوح نیک غزلگو شد و مدح خوان عنصری. خاقانی. ممدوح اکابر آفاق است و مجموع مکارم اخلاق. (گلستان) ، (اصطلاح حدیث) در اصطلاح علم حدیث فقط اشعار به مدح راوی دارد بی آنکه وثاقت یا امامی بودن او را رساند