قریه ای است به مسافت کمی میانۀ شمال و مشرق تل بیضا. در قدیم شهری بوده و اکنون آثار خرابی آن باقی است. (از فارسنامۀ ناصری). دهی از دهستان بیضا که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 391 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
قریه ای است به مسافت کمی میانۀ شمال و مشرق تل بیضا. در قدیم شهری بوده و اکنون آثار خرابی آن باقی است. (از فارسنامۀ ناصری). دهی از دهستان بیضا که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 391 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
شهری است به مغرب. (منتهی الارب). شهری است قدیم در افریقای رومی و نهرها و چاهها و آسیابها دارد. (از معجم البلدان). نام شهری است میان تلمسان و الجزایر. (ابن بطوطه). افریقیه از اقلیم دویم و سیم است مملکتی طویل وعریض است و بلاد مشهورش طرابلس و مهدیه و تونس و تاهرت و سجلماسه و قسطنطنیه و قفصه و حامد و سماط و ملیانه و قموده و دارالملکش قرطاجینه بوده است. (نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 264). شهرکی است در الجزایر در 91هزارگزی جنوب غربی شهر الجزیره با ده هزار تن سکنه و باغهای زیبا و تفرجگاهها. (از قاموس الاعلام ترکی). شهری است به الجزایر با 18100 تن سکنه. (از لاروس)
شهری است به مغرب. (منتهی الارب). شهری است قدیم در افریقای رومی و نهرها و چاهها و آسیابها دارد. (از معجم البلدان). نام شهری است میان تلمسان و الجزایر. (ابن بطوطه). افریقیه از اقلیم دویم و سیم است مملکتی طویل وعریض است و بلاد مشهورش طرابلس و مهدیه و تونس و تاهرت و سجلماسه و قسطنطنیه و قفصه و حامد و سماط و ملیانه و قموده و دارالملکش قرطاجینه بوده است. (نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 264). شهرکی است در الجزایر در 91هزارگزی جنوب غربی شهر الجزیره با ده هزار تن سکنه و باغهای زیبا و تفرجگاهها. (از قاموس الاعلام ترکی). شهری است به الجزایر با 18100 تن سکنه. (از لاروس)
جوشیدن، حالت مایعی است که بر اثر حرارت شروع بتبخیر می کند، چنانکه مایع حرکت می کند و صدائی از آن بسبب صعود حبابهای بخار از قسمت مجاور کانون حرارت به سطح مایع بگوش می رسد
جوشیدن، حالت مایعی است که بر اثر حرارت شروع بتبخیر می کند، چنانکه مایع حرکت می کند و صدائی از آن بسبب صعود حبابهای بخار از قسمت مجاور کانون حرارت به سطح مایع بگوش می رسد
این واژه را معین (رسم الخطی برای غلیان) می داند و پیوند میان این واژه و غلیان تازی نشان نمی دهد. غیاث آن را تصرف فارسیان ترکی دان از غلیان برابر با جوشش می داند زیرا که به گاه دم کشیدن آب در آن می جوشد نارگیله باکوزه نارگیل بک باکوزه گلی رسم الخطی غالب برای غلیان. یا قلیان چاق کردن، آماده کردن قلیان
این واژه را معین (رسم الخطی برای غلیان) می داند و پیوند میان این واژه و غلیان تازی نشان نمی دهد. غیاث آن را تصرف فارسیان ترکی دان از غلیان برابر با جوشش می داند زیرا که به گاه دم کشیدن آب در آن می جوشد نارگیله باکوزه نارگیل بک باکوزه گلی رسم الخطی غالب برای غلیان. یا قلیان چاق کردن، آماده کردن قلیان