جدول جو
جدول جو

معنی ملکان - جستجوی لغت در جدول جو

ملکان
(پسرانه)
نام پدر خضر (ع)
تصویری از ملکان
تصویر ملکان
فرهنگ نامهای ایرانی
ملکان
(مَ لِ دِهْ)
دهی از بخش حومه شهرستان نایین است و 152 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
ملکان
(مَ)
نام پدر خضر علیه السلام باشد و او از احفاد سام بن نوح است و الیاس از اعمام اوست. (برهان). نام پدر خضر پیغمبر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشکان
تصویر مشکان
(پسرانه)
مشک (ماده ای معطر در سنسکریت) + ان (نشانه جمع فارسی)، نام ناحیه ای درهمدان، نام پدر ابونصر صاحب دیوان رسالت محمد غزنوی و استاد ابوالفضل بیهقی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماکان
تصویر ماکان
(پسرانه)
نام پسر کاکی از حکام مزندران در قرن چهارم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ملوان
تصویر ملوان
ملاح در کشتی های تجارتی، ملاح، ناوبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلکان
تصویر پلکان
راهرو پله پله میان طبقات بالا و پایین عمارت، رازینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملکات
تصویر ملکات
ملکه، فرشته، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، طایر قدس، امشاسپند، فریشته، طایر فلک، امهراسپند، فروهنده
فرهنگ فارسی عمید
(زَ لَ / زِ لِ)
دهی است به دمشق. (منتهی الارب) (از انساب سمعانی) (از لباب الانساب). و از آن ده است شیخ الشیوخ ابوالمعالی. (منتهی الارب) ، قریه ای است در بلخ. (از انساب سمعانی) (از لباب الانساب). صحرائی است بعید اطراف، به بلخ. (منتهی الارب). نام صحرائی به اطراف بلخ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ)
جوی کوچک. (برهان) (ناظم الاطباء). جوی خرد. (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین) (فرهنگ رشیدی) ، قطرۀ آب. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). و بعضی بمعنی قطرۀ آب گفته اند. مولوی گوید:
می گریزی از پشه در کژدمی
می گریزی ازکملکان در یمی.
مولوی.
لیکن در لغت و مثالش اندکی تأمل است.
(فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ نَ / نِ)
پادشاهانه. شاهانه. درخور شاهان. شایستۀ پادشاه: یکی از آن سیاه و دیگر دبیقیهای بغدادی بغایت نادر ملکانه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 44). امیدهای خوب کردو شرطهای ملکانه رفت. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 158). فصلی زیر نامه نبشت نیکو و سخت قوی چنانکه او نبشتی ملکانه. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 431). عنان کامکاری و زمام جهانداری به عدل و رحمت ملکانه... سپرده. (کلیله و دمنه). آنگاه همت ملکانه را بر اعلای کلمهالحق مقصور گردانید. (کلیله و دمنه). یک حاجت باقی است که درجنب عواطف ملکانه خطری ندارد. (کلیله و دمنه). خادم از خجلت این انعام ملکانه... گران بار ایادی شده بود. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 236). خسرو از آنجا که همت ملکانه و سیرت پادشاهانۀ او بود... گفت از شکستۀ خود مومیایی دریغ نمی باید داشت. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 114). گدایان سیاهکار چون ده ساله عمر مفلسانه به ده روزه تنعم ملکانه بدل می توانستند زر به سود می ستدند و به خدمتی می دادند. (تاریخ غازان ص 318)
لغت نامه دهخدا
(شَ لَ)
دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه. آب آن از شهرچای و چشمه. محصول عمده آنجا غلات، توتون و حبوبات. صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ولکان
تصویر ولکان
فرانسوی آتشفشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملکات
تصویر ملکات
جمع ملکه، نیروها منش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملحان
تصویر ملحان
جمادی الثانی از ماه های تازی، کانون ثانی از ماه های رومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملوان
تصویر ملوان
شب و روز، و بمعنای ناوبر در کشتیهای تجارتی هم گویند، در یانورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسکان
تصویر مسکان
پیش بها ربون پیشمزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماکان
تصویر ماکان
آنچه بوده، آنچه شده
فرهنگ لغت هوشیار
باغرغرک گونه ای از باغرغره که پرنده است و آن را به نادرست باقرقره می نویسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملکانه
تصویر ملکانه
پادشاهانه، در خور شاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلکان
تصویر پلکان
جمع پله، راهروپله پله میان طبقات بالا وپائین عمارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کملکان
تصویر کملکان
جوی خرد، قطره آب: (میگریزی از پشه در کژدمی میگریزی از کملکان در یمی)، (مولوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملوان
تصویر ملوان
((مَ لَ))
ملاح، دریانورد، ناوبر در کشتی های تجاری (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملکات
تصویر ملکات
((مَ لَ))
جمع ملکه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملوان
تصویر ملوان
تثنیه ملا (ملأ)، شب و روز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلکان
تصویر پلکان
((پِ لِّ))
جمع پله، ساختاری به شکل ردیف یا مجموعه ای از پله های پشت سر هم میان دو یا چند سطح برای امکان رفت و آمد از یکی به دیگری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملوان
تصویر ملوان
ملاح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پلکان
تصویر پلکان
مقطع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ملوان
تصویر ملوان
Sailor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ملوان
تصویر ملوان
(PT) marinheiro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ملوان
تصویر ملوان
(DE) Matrose
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ملوان
تصویر ملوان
(PL) marynarz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ملوان
تصویر ملوان
моряк
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ملوان
تصویر ملوان
моряк
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ملوان
تصویر ملوان
(NL) matroos
دیکشنری فارسی به هلندی