نام جزیره ای است از جزایر زیر باد که به ملاخه مشهور است. سعدی گوید: ز تاج ملک زاده ای در ملاخ مگر لعلی افتاده در سنگلاخ. و در اکثر نسخ بوستان، مناخ به جای لام نون دیده شده و به معنی جای خوابانیدن شتر لیکن معنی اول مناسبتر است. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج). نام جزیره ای است از جزایرزیرباد و اکنون به ملاخه اشتهار دارد. (برهان). نام شبه جزیره ای از هندوچین واقع در جنوب قارۀ آسیا در مابین دریای چین و دریای هند که به واسطۀ تنگۀ کرا متصل به خشکی می گردد و متقدمین آن را شبه جزیره طلا می نامیدند و اکنون علمای جغرافیایی فرنگ آن را مالاکا می نامند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مالاکا شود
نام جزیره ای است از جزایر زیر باد که به ملاخه مشهور است. سعدی گوید: ز تاج ملک زاده ای در ملاخ مگر لعلی افتاده در سنگلاخ. و در اکثر نسخ بوستان، مُناخ به جای لام نون دیده شده و به معنی جای خوابانیدن شتر لیکن معنی اول مناسبتر است. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج). نام جزیره ای است از جزایرزیرباد و اکنون به ملاخه اشتهار دارد. (برهان). نام شبه جزیره ای از هندوچین واقع در جنوب قارۀ آسیا در مابین دریای چین و دریای هند که به واسطۀ تنگۀ کرا متصل به خشکی می گردد و متقدمین آن را شبه جزیره طلا می نامیدند و اکنون علمای جغرافیایی فرنگ آن را مالاکا می نامند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مالاکا شود
آلوده. آغشته. ملوث. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به لوث خبث باطن و آلودگی خیانت شهوت ملوث و ملطخ. (سندبادنامه ص 71). و رجوع به تلطیخ شود. - ملطخ کردن، آلودن. آلوده کردن: از دود چراغ دخمۀ دماغ ملطخ کرده، چراغ از قلت دهن در رعشه افتاده... (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 117)
آلوده. آغشته. ملوث. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به لوث خبث باطن و آلودگی خیانت شهوت ملوث و ملطخ. (سندبادنامه ص 71). و رجوع به تلطیخ شود. - ملطخ کردن، آلودن. آلوده کردن: از دود چراغ دخمۀ دماغ ملطخ کرده، چراغ از قلت دهن در رعشه افتاده... (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 117)
ملک، یکی از پروردگاران مردم کارتاژ که بعل هم خوانده می شده، شهر بعلبک در سوریه به نام این پروردگار است. دست کم در سال بایستی یک کودک آنهم یگانه فرزند خاندان بزرگی به رسم فدیه در آغوش آهنین این پروردگار به دم زبانۀ آتش داده می شد و در هنگام پیش آمدآسیب و گزند، گروهی از بچگان را در آتش ملخ می سوختند. هنگام جنگ کارتاژ و آگاتوکل ها شهریار سیراکوس (از جزیره سیسیل) دویست کودک به ملخ فدیه دادند. ملخ مکرر در تورات یاد شده چنانکه در سفر لاویان در باب 18 فقرۀ 21 آمده: فرزند خود را به آنجا مبر تا از برای ملخ بسوزانند نام خدای خود بی حرمت مساز زیرا من یهوه هستم... (از فرهنگ ایران باستان ص 207). خدای موهوم کنعانیان و به عبری ملک، برای او انسان را قربانی می کردند. (از لاروس)
ملک، یکی از پروردگاران مردم کارتاژ که بعل هم خوانده می شده، شهر بعلبک در سوریه به نام این پروردگار است. دست کم در سال بایستی یک کودک آنهم یگانه فرزند خاندان بزرگی به رسم فدیه در آغوش آهنین این پروردگار به دم زبانۀ آتش داده می شد و در هنگام پیش آمدآسیب و گزند، گروهی از بچگان را در آتش ملخ می سوختند. هنگام جنگ کارتاژ و آگاتوکل ها شهریار سیراکوس (از جزیره سیسیل) دویست کودک به ملخ فدیه دادند. ملخ مکرر در تورات یاد شده چنانکه در سفر لاویان در باب 18 فقرۀ 21 آمده: فرزند خود را به آنجا مبر تا از برای ملخ بسوزانند نام خدای خود بی حرمت مساز زیرا من یهوه هستم... (از فرهنگ ایران باستان ص 207). خدای موهوم کنعانیان و به عبری ملک، برای او انسان را قربانی می کردند. (از لاروس)
نام دوایی است مانند اشنان. (برهان). دارویی مانند اشنان. (ناظم الاطباء). نوعی از حمض است شبیه به قلام و آن را شاخه ها باشد بی برگی. لیکن قلام سبز و ملاخ سرخ باشد و آن را با شیر خورند و اهل بصره به زبان پارسی آن را کشلج نامند. (ابن البیطار از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ملاّ خ عربی است و به گیاهان شورمزه بسیار مختلف از جمله به ’پرپهن’ دریایی اطلاق می شود. (حاشیۀ برهان چ معین)
نام دوایی است مانند اشنان. (برهان). دارویی مانند اشنان. (ناظم الاطباء). نوعی از حمض است شبیه به قلام و آن را شاخه ها باشد بی برگی. لیکن قلام سبز و ملاخ سرخ باشد و آن را با شیر خورند و اهل بصره به زبان پارسی آن را کشلج نامند. (ابن البیطار از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ملاّ خ عربی است و به گیاهان شورمزه بسیار مختلف از جمله به ’پرپهن’ دریایی اطلاق می شود. (حاشیۀ برهان چ معین)
گیاهی باشد که چون چهارپایان خورند مست گردند. (برهان). گیاهی است که چون حیوانات بخورند مست شوند. (آنندراج) (انجمن آرا). گیاهی است که چون حیوان بخورد مست شود. (الفاظ الادویه). و رجوع به مادۀ قبل شود
گیاهی باشد که چون چهارپایان خورند مست گردند. (برهان). گیاهی است که چون حیوانات بخورند مست شوند. (آنندراج) (انجمن آرا). گیاهی است که چون حیوان بخورد مست شود. (الفاظ الادویه). و رجوع به مادۀ قبل شود
ترجمه جراد. (آنندراج). معروف است، به عربی جراد گویند. (انجمن آرا). جانورکی بال دار که گاه خسارت و زیان بسیار وارد می آورد و کشت و زرع را به طوری نابود می کند که مورث قحط و غلا می شود. (ناظم الاطباء). در اوستا، ’مذخه’. در گزارش پهلوی ’مذک’. در زبان ارمنی، مرخ. (حاشیۀ برهان چ معین). از نوع حشرات ’اورتوپترها’ و از خانوادۀ ’اکریدیده ها’. این حشره را که دقیقاً ’اکریدیوم’ نامند دارای گونه های فراوان است که اختصاصاً در نواحی گرم زندگی می کند و در جنوب فرانسه هم دیده می شود. نوعی از آن به نام ’اکریدیوم آژیپتیوم’ با اندام ’قهوه ای - خاکستری’رنگ و پرزدار گاهی طولش تا 6 سانتیمتر می رسد. این حشره در بیشه های گرم زندگی می کند. ملخ های مهاجر همانند ملخ های سیاحتگر وملخ های مراکشی شمال افریقا ویران کننده مزارع و کشاورزی و آفت خطرناکی هستند. این حشره غالباً به رنگهای سبز و زرد و قهوه ای درمی آید وپاهای عقبی آن به نسبت بزرگ است و به او اجازه می دهد که به خوبی بجهد. این حشره در چمن زارها و مزارع زندگی می کند و جنس نر صدای تیز شدیدی دارد. نوع سبز این حشره که به نسبت بزرگ و به طول سه تا چهار سانتی متر بالغ می شود گاهی با زنجره اشتباه می شود. ’اکریدین ها’ یا ملخ های مهاجر در گروههای انبوه حرکت می کنند و ویران کننده کشاورزی و باغها به شمار می آیند. این حشره در نواحی مجاور صحراها و اختصاصاً در نواحی صحراهای نزدیک به مدیترانه، در افریقا و آسیا که از سنگال تا سند گستردگی دارد و نیز در نواحی آمریکای مرکزی و شمال آرژانتین در تمام فصل ها مشاهده می شود و هنگامی که خشکسالی ناگهانی در این نواحی روی دهد و این حشره برای تغذیه در تنگی بیفتد ناگریز به مهاجرت به نواحی دیگر می شود. مهاجرت این حشره به دو طریق انجام می گیرد: حشرات جوان (لاروها و حشرات تکامل نیافته) که فاقد بالند، و نیز موجودات ریزی که تازه از تخم درآمده اند شروع به حرکت آرام و خوردن و تراشیدن تمام گیاهانی می کنند که در مقابل خود می یابند چنانکه هر گیاهی با حملۀ این حشره نابود می گردد و هنگامی که این حشره به حد بلوغ برسد و دارای بال گردد شروع به تکثیرو تولید مثل فراوان می کند و پس از تخم گذاری در دسته های بسیار بزرگ و انبوهی شروع به پرواز کرده بهر طرف روی می آورند و هر جای که فرود آیند در مدت بسیار کمی همه چیز را می بلعند، و چون فصل گرما به پایان رسد جنس های ماده آخرین تخم گذاری خود را انجام می دهند و سپس از بین می روند و تل اجساد آنها عفونت های بسیار شدیدی به وجود می آورد. تخم حشره که در خاکهای خشک گذاشته شده است هنگامی تبدیل به حشره می شود که باران کافی و چندروزه باریده باشد و این مبین آن است که خشکسالی پایان یافته است و در غیر این صورت تخمها می توانند ماههای متمادی در زیر خاک به حالت خواب باقی بمانند. وسایل از بین بردن ملخ های مهاجر مختلف است از آن جمله ایجاد شیار در گرداگرد زمینی که حشرۀ نورسیده و بی بال شروع به حرکت می کند و چون در عمق این شیار افتند با آتش زدن و یا در خاک مدفون ساختن و دیگر وسایل آنها را نابود می کنند و برای از بین بردن حشرۀ بالدار در گذشته سعی می شد که با ایجاد سر و صدای شدیدو تیراندازی با تفنگ و افروختن آتش و ایجاد دود، گروه انبوه حشره را از مزارع و باغها دور سازند و چون این حشرات انبوه بر جائی فرومی آمدند آنها را با خرمن کوب و وسایل دیگر می کوبیدند و یا حتی میدان فرود آمدن آنها را به آتش می کشیدند و آنها را از بین می بردندولی اکنون با شعله افکن های جنگی و تلمبه های مخصوص و به کمک هواپیما و هلی کوپتر، محلول 50 در 100 کلروپیکرین و دیگر سمهای حشره کش را بر روی انبوه این حشرات در هوا و زمین می پاشند و آنها را نابود می سازند. (از لاروس بزرگ) : تو چه پنداریا که من ملخم که بترسم ز بانگ سینی و تشت. خسروی. جراد را به پارسی ملخ گویند و او گرم و خشک است. (الابنیه چ دانشگاه ص 100). حدیث ثنای من و حضرتت چو ران ملخ دان و چون خوان جم. ابوالفرج رونی. همی شرم دارم که پای ملخ را سوی بارگاه سلیمان فرستم. انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 679). از سلیمان و مور و پای ملخ یاد کن هر چه این گدای آرد. انوری (ایضاً ص 591). شعر فرستادنت دانی ماند به چه مور که پای ملخ پیش سلیمان برد. جمال الدین اصفهانی. از سلیمان یاد کن وز مور وز پای ملخ این از آن دستست دردسر همی زیرا دهد. جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص 128). عارفان خامش و سر بر سر زانو چو ملخ نه چو زنبور کزو سوزش و غوغا شنوند. خاقانی. این چو مگس می کند خوان سخن را عفن وآن چو ملخ می برد کشتۀ دین را نما. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 38). چرا پیچد مگس دستار فوطه چرا پوشد ملخ رانین دیبا. خاقانی. گر ملخ را نیست بر پا موزۀ زرین سار ران او رانین دیبا برنتابد بیش از این. خاقانی (ایضاً ص 338). آورده اند که زغنی بود چند روز بگذشت تا از مور و ملخ و هوام و حشرات که طعمه او بود هیچ نیافت. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 138). دجله بود قطره ای از چشم کور پای ملخ پر بود از دست مور. نظامی. چون ملخ بر همدگر گشته سوار از نهیب سیل اندر کنج غار. مولوی. پای ملخی پیش سلیمان بردن عیب است ولیکن هنر است از موری. سعدی. نه در راغ سبزه نه در باغ شخ ملخ بوستان خورد و مردم ملخ. سعدی. جان به تکلف بر جانان سپار پای ملخ پیش سلیمان بیار. خواجوی کرمانی (روضهالانوار چ کوهی کرمانی ص 48). تو سلیمانی و من مورم و جز مور ضعیف نزل پای ملخی نزد سلیمان که برد. ابن یمین. - مثل ملخ، سخت لاغر و باریک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - مثل مور و ملخ، چو مور و ملخ، به عده سخت بسیار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بجوشید لشکر چو مور و ملخ کشیدند از کوه تا کوه نخ. عنصری (یادداشت ایضاً). مردم غوری چون مور و ملخ بر سر آن کوه پدید آمدند. (تاریخ بیهقی). - ملخ آبی، نوعی از ماهی کوچک که آن را به عربی اربیان گویند. (برهان) (آنندراج). نوعی از ماهی کوچک. ملخ دریایی. (ناظم الاطباء). روبیان. جرادالبحر. میگو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - ملخ پیاده، ملخ جهنده را گویند و آن غیر ملخ پردار است و بعضی گویند ملخی است که هنوز پر برنیاورده است و آن را به عربی دبی خوانند. (برهان). قمّل. (دهار) (ترجمان القرآن). قمّله. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - ملخ زدن کشت را و امثال آن را، کنایه از خوردن و تباه کردن آن را. (آنندراج) : فراقت کشت خسرو را که ترسیدی ز روز بد ملخ زد کشت دهقان را که بیمش بودی از ژاله. امیرخسرو (از آنندراج). ، پروانه (در هواپیما و کشتی). دو یا چهار تیغۀ مورب فلزی که بر گرد محوری قرار گرفته و انحنای این تیغه ها چنان است که چون ملخ با نیروی موتور به گرد محور خود حرکت کند تیغه ها هوا را بریده به سمت خود می کشند و با فشار شدید (به نسبت سرعت حرکت) به پس می رانند و در نتیجه هواپیما به پیش و هلی کوپتر به سوی بالا رانده می شوند (پارو زدن در قایق ها نیز بر همین اساس است). در هواپیماهای ملخ دار این دستگاه را در جلو هواپیما و در هلی کوپترها بر روی سقف آنها جای می دهند. توضیح اینکه غالب هواپیماهای امروزی از قبیل هواپیماهای موشکی و هواپیماهایی که با موتور جت حرکت می کنند فاقد ملخ می باشد
ترجمه جراد. (آنندراج). معروف است، به عربی جراد گویند. (انجمن آرا). جانورکی بال دار که گاه خسارت و زیان بسیار وارد می آورد و کشت و زرع را به طوری نابود می کند که مورث قحط و غلا می شود. (ناظم الاطباء). در اوستا، ’مذخه’. در گزارش پهلوی ’مذک’. در زبان ارمنی، مرخ. (حاشیۀ برهان چ معین). از نوع حشرات ’اورتوپترها’ و از خانوادۀ ’اکریدیده ها’. این حشره را که دقیقاً ’اکریدیوم’ نامند دارای گونه های فراوان است که اختصاصاً در نواحی گرم زندگی می کند و در جنوب فرانسه هم دیده می شود. نوعی از آن به نام ’اکریدیوم آژیپتیوم’ با اندام ’قهوه ای - خاکستری’رنگ و پرزدار گاهی طولش تا 6 سانتیمتر می رسد. این حشره در بیشه های گرم زندگی می کند. ملخ های مهاجر همانند ملخ های سیاحتگر وملخ های مراکشی شمال افریقا ویران کننده مزارع و کشاورزی و آفت خطرناکی هستند. این حشره غالباً به رنگهای سبز و زرد و قهوه ای درمی آید وپاهای عقبی آن به نسبت بزرگ است و به او اجازه می دهد که به خوبی بجهد. این حشره در چمن زارها و مزارع زندگی می کند و جنس نر صدای تیز شدیدی دارد. نوع سبز این حشره که به نسبت بزرگ و به طول سه تا چهار سانتی متر بالغ می شود گاهی با زنجره اشتباه می شود. ’اکریدین ها’ یا ملخ های مهاجر در گروههای انبوه حرکت می کنند و ویران کننده کشاورزی و باغها به شمار می آیند. این حشره در نواحی مجاور صحراها و اختصاصاً در نواحی صحراهای نزدیک به مدیترانه، در افریقا و آسیا که از سنگال تا سند گستردگی دارد و نیز در نواحی آمریکای مرکزی و شمال آرژانتین در تمام فصل ها مشاهده می شود و هنگامی که خشکسالی ناگهانی در این نواحی روی دهد و این حشره برای تغذیه در تنگی بیفتد ناگریز به مهاجرت به نواحی دیگر می شود. مهاجرت این حشره به دو طریق انجام می گیرد: حشرات جوان (لاروها و حشرات تکامل نیافته) که فاقد بالند، و نیز موجودات ریزی که تازه از تخم درآمده اند شروع به حرکت آرام و خوردن و تراشیدن تمام گیاهانی می کنند که در مقابل خود می یابند چنانکه هر گیاهی با حملۀ این حشره نابود می گردد و هنگامی که این حشره به حد بلوغ برسد و دارای بال گردد شروع به تکثیرو تولید مثل فراوان می کند و پس از تخم گذاری در دسته های بسیار بزرگ و انبوهی شروع به پرواز کرده بهر طرف روی می آورند و هر جای که فرود آیند در مدت بسیار کمی همه چیز را می بلعند، و چون فصل گرما به پایان رسد جنس های ماده آخرین تخم گذاری خود را انجام می دهند و سپس از بین می روند و تل اجساد آنها عفونت های بسیار شدیدی به وجود می آورد. تخم حشره که در خاکهای خشک گذاشته شده است هنگامی تبدیل به حشره می شود که باران کافی و چندروزه باریده باشد و این مبین آن است که خشکسالی پایان یافته است و در غیر این صورت تخمها می توانند ماههای متمادی در زیر خاک به حالت خواب باقی بمانند. وسایل از بین بردن ملخ های مهاجر مختلف است از آن جمله ایجاد شیار در گرداگرد زمینی که حشرۀ نورسیده و بی بال شروع به حرکت می کند و چون در عمق این شیار افتند با آتش زدن و یا در خاک مدفون ساختن و دیگر وسایل آنها را نابود می کنند و برای از بین بردن حشرۀ بالدار در گذشته سعی می شد که با ایجاد سر و صدای شدیدو تیراندازی با تفنگ و افروختن آتش و ایجاد دود، گروه انبوه حشره را از مزارع و باغها دور سازند و چون این حشرات انبوه بر جائی فرومی آمدند آنها را با خرمن کوب و وسایل دیگر می کوبیدند و یا حتی میدان فرود آمدن آنها را به آتش می کشیدند و آنها را از بین می بردندولی اکنون با شعله افکن های جنگی و تلمبه های مخصوص و به کمک هواپیما و هلی کوپتر، محلول 50 در 100 کلروپیکرین و دیگر سمهای حشره کش را بر روی انبوه این حشرات در هوا و زمین می پاشند و آنها را نابود می سازند. (از لاروس بزرگ) : تو چه پنداریا که من ملخم که بترسم ز بانگ سینی و تشت. خسروی. جراد را به پارسی ملخ گویند و او گرم و خشک است. (الابنیه چ دانشگاه ص 100). حدیث ثنای من و حضرتت چو ران ملخ دان و چون خوان جم. ابوالفرج رونی. همی شرم دارم که پای ملخ را سوی بارگاه سلیمان فرستم. انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 679). از سلیمان و مور و پای ملخ یاد کن هر چه این گدای آرد. انوری (ایضاً ص 591). شعر فرستادنت دانی ماند به چه مور که پای ملخ پیش سلیمان برد. جمال الدین اصفهانی. از سلیمان یاد کن وز مور وز پای ملخ این از آن دستست دردسر همی زیرا دهد. جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص 128). عارفان خامش و سر بر سر زانو چو ملخ نه چو زنبور کزو سوزش و غوغا شنوند. خاقانی. این چو مگس می کند خوان سخن را عفن وآن چو ملخ می برد کشتۀ دین را نما. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 38). چرا پیچد مگس دستار فوطه چرا پوشد ملخ رانین دیبا. خاقانی. گر ملخ را نیست بر پا موزۀ زرین سار ران او رانین دیبا برنتابد بیش از این. خاقانی (ایضاً ص 338). آورده اند که زغنی بود چند روز بگذشت تا از مور و ملخ و هوام و حشرات که طعمه او بود هیچ نیافت. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 138). دجله بود قطره ای از چشم کور پای ملخ پر بود از دست مور. نظامی. چون ملخ بر همدگر گشته سوار از نهیب سیل اندر کنج غار. مولوی. پای ملخی پیش سلیمان بردن عیب است ولیکن هنر است از موری. سعدی. نه در راغ سبزه نه در باغ شخ ملخ بوستان خورد و مردم ملخ. سعدی. جان به تکلف بر جانان سپار پای ملخ پیش سلیمان بیار. خواجوی کرمانی (روضهالانوار چ کوهی کرمانی ص 48). تو سلیمانی و من مورم و جز مور ضعیف نزل پای ملخی نزد سلیمان که برد. ابن یمین. - مثل ملخ، سخت لاغر و باریک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - مثل مور و ملخ، چو مور و ملخ، به عده سخت بسیار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بجوشید لشکر چو مور و ملخ کشیدند از کوه تا کوه نخ. عنصری (یادداشت ایضاً). مردم غوری چون مور و ملخ بر سر آن کوه پدید آمدند. (تاریخ بیهقی). - ملخ آبی، نوعی از ماهی کوچک که آن را به عربی اربیان گویند. (برهان) (آنندراج). نوعی از ماهی کوچک. ملخ دریایی. (ناظم الاطباء). روبیان. جرادالبحر. میگو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - ملخ پیاده، ملخ جهنده را گویند و آن غیر ملخ پردار است و بعضی گویند ملخی است که هنوز پر برنیاورده است و آن را به عربی دبی خوانند. (برهان). قُمَّل. (دهار) (ترجمان القرآن). قُمَّله. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - ملخ زدن کشت را و امثال آن را، کنایه از خوردن و تباه کردن آن را. (آنندراج) : فراقت کشت خسرو را که ترسیدی ز روز بد ملخ زد کشت دهقان را که بیمش بودی از ژاله. امیرخسرو (از آنندراج). ، پروانه (در هواپیما و کشتی). دو یا چهار تیغۀ مورب فلزی که بر گرد محوری قرار گرفته و انحنای این تیغه ها چنان است که چون ملخ با نیروی موتور به گرد محور خود حرکت کند تیغه ها هوا را بریده به سمت خود می کشند و با فشار شدید (به نسبت سرعت حرکت) به پس می رانند و در نتیجه هواپیما به پیش و هلی کوپتر به سوی بالا رانده می شوند (پارو زدن در قایق ها نیز بر همین اساس است). در هواپیماهای ملخ دار این دستگاه را در جلو هواپیما و در هلی کوپترها بر روی سقف آنها جای می دهند. توضیح اینکه غالب هواپیماهای امروزی از قبیل هواپیماهای موشکی و هواپیماهایی که با موتور جت حرکت می کنند فاقد ملخ می باشد
گونه ای از نارون که در جنگلهای متوسط از گرگان تا آستارا دیده می شود. در آستارا و طوالش، وزم نامند. غرغار جبلی. پشه خوار. گریز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این درخت را در نور، کجور، کلارستاق و مازندران ملچ یا ملج، در کتول و رامیان ملیج، در مینودشت شلدار، در لاهیجان و دیلمان و رودسر لروت و در رامسر و شهسوار لونگا خوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 210)
گونه ای از نارون که در جنگلهای متوسط از گرگان تا آستارا دیده می شود. در آستارا و طوالش، وِزِم نامند. غرغار جبلی. پشه خوار. گریز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این درخت را در نور، کجور، کلارستاق و مازندران ملچ یا مَلَج، در کتول و رامیان مَلیج، در مینودشت شَلدار، در لاهیجان و دیلمان و رودسر لُروت و در رامسر و شهسوار لونگا خوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 210)
تباه و سست و بیمزه از گوشت و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). فاسد و تباه. (ناظم الاطباء). فاسد. و گفته شده هر طعام فاسد را ملیخ گویند. (از اقرب الموارد) ، گشن اشتر که ناقه را آبستن نکند و هو کالعقیم من الرجال. ج، املخه. (مهذب الاسماء). گشن دیر باردارکننده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سست و ضعیف. (ناظم الاطباء). ضعیف. (اقرب الموارد) ، بیمزه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مردی که رغبتی به ملاقات و مجالست با دیگران و گفت وشنود با آنان را نداشته باشد. (از اقرب الموارد)
تباه و سست و بیمزه از گوشت و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). فاسد و تباه. (ناظم الاطباء). فاسد. و گفته شده هر طعام فاسد را ملیخ گویند. (از اقرب الموارد) ، گشن اشتر که ناقه را آبستن نکند و هو کالعقیم من الرجال. ج، املخه. (مهذب الاسماء). گشن دیر باردارکننده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سست و ضعیف. (ناظم الاطباء). ضعیف. (اقرب الموارد) ، بیمزه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مردی که رغبتی به ملاقات و مجالست با دیگران و گفت وشنود با آنان را نداشته باشد. (از اقرب الموارد)
حشره ایست موذی از راسته راست بالان که دارای قطعات دهانی خرد کننده و دگردیسی ناقص است. این حشره دارای دو زوج بال است: یک زوج بالهای جلوی که سخت است و تبدیل به نوعی قاب شده و جهت پرواز بکار نمیرود ولی یک زوج بالهای عقبی را که چند مرتبه چین خورده بزیر خود حفظ میکنند. پاهای عقبی ملخ برا جستن رشد زیادی کرده است. ملخ بزراعتها خسارات فراوان وارد میکند مخصوصا نوزاد آن پس از خروج از تخم بسیار پر خور و حریص است و سر راه خود آنچه را که ببیند میخورد از این جهت در مبارزه با ملخ همیشه باید محل های تخم ریزی آنرا دانست و وسایل انهدام نوزادها را قبل از خروج از تخم آماده کرد تا بمحض خروج از تخم بدفع آنها اقدام شود. ملخ دارای انواع مختلف است و آنها که بیشتر بزراعتها خسارت وارد میسازند عبارتند از: ملخ دریایی ملخ مراکشی و ملخ ایتالیایی. ملخهای ماده معمولا در انتهای شکم خود دنباله باریکی جهت سوراخ کردن زمین دارند که باین وسیله در سوراخی که درزمین تعبیه میکنند تخم ریزی مینمایند و روی تخها را با خاک میپوشانند و تخمها در فصل مناسب تبدیل به نوزادهای بدون بال شده و از سوراخ خارج میشوند و بمزارع حمله میکنند جراد یا ملخ آبی میگو یا ملخ ایتالیایی. گونه ای ملخ که زرد روشن و یا زرد تیره است و طول نر آن در حدود 5 سانتیمتر و طول ماده اش در حدود 3 سانتیمتر است. این ملخ در اواخر تابستان در نقاط مرطوب و علف زار تخم گذاری مینماید. نوزاد آن در اوایل بهار از تخم خارج میشود و به جوانه های نباتات و غلات و بقولات و پنبه و انواع میوه حمله میکند. یا ملخ بی بال . میگو یا ملخ پیاده. نوزاد ملخ که هنوز بدون بال است پوره ملخ. یا ملخ دریایی. گونه ای ملخ که زرد رنگ است و طول بدن ماده اش 6 تا 8 سانتیمتر و نر آن 5 تا 6 سانتیمتر است و عظیم الجثه تر از ملخ های مراکشی و ایتالیایی میباشد. ملخ های دریایی عموما در اواخر بهار و اوایل تابستان در نقاط مرطوب و کنار جویها تخم گذاری میکنند. این نوع ملخ خصوصا نوزاد آن آفت صیفی کاری و پنبه و غلات و برگ اشجار میباشد. یا ملخ دریایی. میگو، خرچنگ دریایی. یا ملخ مراکشی. گونه ای ملخ که خاکستری رنگ و دارای لکه های سیاه است و بالهای زرینش بی رنگ میباشد طول بدن ماده آن بین 3 تا 4 سانتیمتر و طول بدن نرش 2 تا 3 سانتیمتر است. این گونه ملخ معمولا عموما در اواخر تابستان در بیابانهای خشک و دامنه کوهها و ریگزارها تخم میگذارد و نوزاد آن در اوایل فروردین از تخم خارج میشود. ملخ مذکور بیشتر به غلات حمله میکند و از برگ گندم و جو تغذیه مینماید
حشره ایست موذی از راسته راست بالان که دارای قطعات دهانی خرد کننده و دگردیسی ناقص است. این حشره دارای دو زوج بال است: یک زوج بالهای جلوی که سخت است و تبدیل به نوعی قاب شده و جهت پرواز بکار نمیرود ولی یک زوج بالهای عقبی را که چند مرتبه چین خورده بزیر خود حفظ میکنند. پاهای عقبی ملخ برا جستن رشد زیادی کرده است. ملخ بزراعتها خسارات فراوان وارد میکند مخصوصا نوزاد آن پس از خروج از تخم بسیار پر خور و حریص است و سر راه خود آنچه را که ببیند میخورد از این جهت در مبارزه با ملخ همیشه باید محل های تخم ریزی آنرا دانست و وسایل انهدام نوزادها را قبل از خروج از تخم آماده کرد تا بمحض خروج از تخم بدفع آنها اقدام شود. ملخ دارای انواع مختلف است و آنها که بیشتر بزراعتها خسارت وارد میسازند عبارتند از: ملخ دریایی ملخ مراکشی و ملخ ایتالیایی. ملخهای ماده معمولا در انتهای شکم خود دنباله باریکی جهت سوراخ کردن زمین دارند که باین وسیله در سوراخی که درزمین تعبیه میکنند تخم ریزی مینمایند و روی تخها را با خاک میپوشانند و تخمها در فصل مناسب تبدیل به نوزادهای بدون بال شده و از سوراخ خارج میشوند و بمزارع حمله میکنند جراد یا ملخ آبی میگو یا ملخ ایتالیایی. گونه ای ملخ که زرد روشن و یا زرد تیره است و طول نر آن در حدود 5 سانتیمتر و طول ماده اش در حدود 3 سانتیمتر است. این ملخ در اواخر تابستان در نقاط مرطوب و علف زار تخم گذاری مینماید. نوزاد آن در اوایل بهار از تخم خارج میشود و به جوانه های نباتات و غلات و بقولات و پنبه و انواع میوه حمله میکند. یا ملخ بی بال . میگو یا ملخ پیاده. نوزاد ملخ که هنوز بدون بال است پوره ملخ. یا ملخ دریایی. گونه ای ملخ که زرد رنگ است و طول بدن ماده اش 6 تا 8 سانتیمتر و نر آن 5 تا 6 سانتیمتر است و عظیم الجثه تر از ملخ های مراکشی و ایتالیایی میباشد. ملخ های دریایی عموما در اواخر بهار و اوایل تابستان در نقاط مرطوب و کنار جویها تخم گذاری میکنند. این نوع ملخ خصوصا نوزاد آن آفت صیفی کاری و پنبه و غلات و برگ اشجار میباشد. یا ملخ دریایی. میگو، خرچنگ دریایی. یا ملخ مراکشی. گونه ای ملخ که خاکستری رنگ و دارای لکه های سیاه است و بالهای زرینش بی رنگ میباشد طول بدن ماده آن بین 3 تا 4 سانتیمتر و طول بدن نرش 2 تا 3 سانتیمتر است. این گونه ملخ معمولا عموما در اواخر تابستان در بیابانهای خشک و دامنه کوهها و ریگزارها تخم میگذارد و نوزاد آن در اوایل فروردین از تخم خارج میشود. ملخ مذکور بیشتر به غلات حمله میکند و از برگ گندم و جو تغذیه مینماید
حشره ای است موذی از راست بالان که دارای قطعات دهانی خرد کننده و دگردیسی ناقص است. این حشره دارای دو زوج بال است. پاهای عقبی اش برای جستن رشد زیاد کرده است
حشره ای است موذی از راست بالان که دارای قطعات دهانی خرد کننده و دگردیسی ناقص است. این حشره دارای دو زوج بال است. پاهای عقبی اش برای جستن رشد زیاد کرده است