معنی ملچخ - فرهنگ فارسی معین
معنی ملچخ
ملچخ((مِ چَ))
سنگی که در فلاخن گذارند و پرتاب کنند
تصویر ملچخ
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ملچخ
ملچخ
ملچخ
سنگی را گویند که در فلاخن گذارند و اندازند. (برهان). سنگ فلاخن را گویند. (آنندراج). سنگی که در فلاخن برای انداختن گذارند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ملخچ
ملخچ
گیاهی که چون شتران خورند مست شوند توضیح هویت این گیاه را نشناختیم
فرهنگ لغت هوشیار
ملخچ
ملخچ
گیاهی که خوردن آن در چهارپایان حالت مستی ایجاد می کند، ریوند
فرهنگ فارسی عمید
ملخچ
ملخچ
گیاهی باشد که چون چهارپایان خورند مست گردند. (برهان). گیاهی است که چون حیوانات بخورند مست شوند. (آنندراج) (انجمن آرا). گیاهی است که چون حیوان بخورد مست شود. (الفاظ الادویه). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
ملاخ
ملاخ
غلام ملاخ، غلام بسیار گریزنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.