از ’ملوس’ یونانی بمعنی آهنگ و ’اوده’ بمعنی آواز و نواست و در موسیقی سلسله صداهایی است که آهنگی را بوجود آورد و نیز توالی کلماتی که در عبارت، گوش را نوازش دهد. (از لاروس). نوا و آهنگ خوش آیند و اصوات موزون و بهم پیوسته ای است که به گوش خوش آیند باشد. ملودی ممکن است با ساز و آواز توأمان باشد و یا ممکن است ساز یا آواز جدا از هم اجرا گردد که در این صورت آن را یک صدایی نامند. رجوع به فرهنگ فارسی معین و لاروس بزرگ شود
از ’ملوس’ یونانی بمعنی آهنگ و ’اوده’ بمعنی آواز و نواست و در موسیقی سلسله صداهایی است که آهنگی را بوجود آورد و نیز توالی کلماتی که در عبارت، گوش را نوازش دهد. (از لاروس). نوا و آهنگ خوش آیند و اصوات موزون و بهم پیوسته ای است که به گوش خوش آیند باشد. ملودی ممکن است با ساز و آواز توأمان باشد و یا ممکن است ساز یا آواز جدا از هم اجرا گردد که در این صورت آن را یک صدایی نامند. رجوع به فرهنگ فارسی معین و لاروس بزرگ شود
مأخوذ از تازی، ملالت و حزن و اندوه. (ناظم الاطباء). ملول بودن. به ستوه آمدگی. گرفتگی خاطر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بودم ز ملولی چو تن مردم کوهی بودم ز خدوری چو دل مردم غافل. سنائی (دیوان چ مصفا ص 194). مشتاقی به که ملولی. (گلستان). رجوع به ملول شود. - ملولی کردن، بی تابی کردن. مضطرب شدن. دل آزرده شدن: که چون توشه کم شد ملولی کند وگر پر شود بوالفضولی کند. امیرخسرو
مأخوذ از تازی، ملالت و حزن و اندوه. (ناظم الاطباء). ملول بودن. به ستوه آمدگی. گرفتگی خاطر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بودم ز ملولی چو تن مردم کوهی بودم ز خدوری چو دل مردم غافل. سنائی (دیوان چ مصفا ص 194). مشتاقی به که ملولی. (گلستان). رجوع به ملول شود. - ملولی کردن، بی تابی کردن. مضطرب شدن. دل آزرده شدن: که چون توشه کم شد ملولی کند وگر پر شود بوالفضولی کند. امیرخسرو
حالت و چگونگی ملون. رجوع به ملون شود. - ملونی کردن، تغییر رنگ دادن. دگرگون شدن. تغییر حال دادن: گاه چو حال عاشقان صبح کند ملونی گه چو حلی دلبران مرغ کند نواگری. خاقانی
حالت و چگونگی ملون. رجوع به ملون شود. - ملونی کردن، تغییر رنگ دادن. دگرگون شدن. تغییر حال دادن: گاه چو حال عاشقان صبح کند ملونی گه چو حلی دلبران مرغ کند نواگری. خاقانی
باطل شده. از شمار افکنده. افکنده. اسقاطگشته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لغوشده. - ملغی شدن، باطل شدن. لغو شدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - ملغی کردن، باطل کردن. لغو کردن
باطل شده. از شمار افکنده. افکنده. اسقاطگشته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لغوشده. - ملغی شدن، باطل شدن. لغو شدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - ملغی کردن، باطل کردن. لغو کردن
فرانسوی نوا نوا و آهنگ خوش آیند را گویند و آن مایه اصلی موسیقی است. بتعبیر دیگر اصوات موزون و متوالی است که بگوش خوش آیند باشد، ملودی ممکن است با ساز یا آواز تنها اجرا شود. در این صورت آنرا یک صدایی گویند. وقتی که چند صدایی باشد با چند ساز یا آواز اجرا میشود توضیح ملودی همان نغمه است (نظری بموسیقی ج 1 ص 148)
فرانسوی نوا نوا و آهنگ خوش آیند را گویند و آن مایه اصلی موسیقی است. بتعبیر دیگر اصوات موزون و متوالی است که بگوش خوش آیند باشد، ملودی ممکن است با ساز یا آواز تنها اجرا شود. در این صورت آنرا یک صدایی گویند. وقتی که چند صدایی باشد با چند ساز یا آواز اجرا میشود توضیح ملودی همان نغمه است (نظری بموسیقی ج 1 ص 148)