جدول جو
جدول جو

معنی ملهم - جستجوی لغت در جدول جو

ملهم
الهام کننده، تلقین کننده
تصویری از ملهم
تصویر ملهم
فرهنگ فارسی عمید
ملهم
کسی که امری به او الهام یا تلقین شده، الهام شده
تصویری از ملهم
تصویر ملهم
فرهنگ فارسی عمید
ملهم
(مَ هََ)
بر وزن و معنی مرهم است. (برهان) (آنندراج). مرهم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ملهم
(مُ هََ)
الهام کرده شده. (غیاث) (آنندراج). الهام شده و در دل افکنده شده. (ناظم الاطباء). آنکه بدو الهام شده است:
ای ملهمی که در صف کروبیان قدس
فیضی رسد به خاطر پاکت زمان زمان.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص قک).
- ملهم شدن، الهام یافتن. در دل افتادن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
ملهم
(مُ هََ دَ)
موضعی است نخلناک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نام موضعی که خرمابن بسیار دارد. (ناظم الاطباء).
- یوم ملهم، روز جنگ بنی تمیم و حنیفه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نام روزی که بنی تمیم با حنیفه جنگ کردند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ملهم
(مُ هَِ)
الهام کننده یعنی در دل افکننده از جنس خیر و آن حق تعالی است. (غیاث) (آنندراج). الهام کننده و در دل افکننده. (ناظم الاطباء). آنکه الهام کند:
کلک دین پرورتو واهب ارزاق شده ست
رای روشنگر تو ملهم الباب شده ست.
جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص 144).
ملهمی از ورای حجاب غیب سرانگشت تنبیه در پهلوی ارادتم زد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 6). واﷲ ولی الفضل و ملهم العقل منه المبداء و الیه المنتهی. (اخلاق ناصری).
ما طبیبان فعالیم و مقال
ملهم ما پرتو نور جلال.
مولوی.
- ملهم غیب، سروش هاتف غیب. سروش غیب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
گفته باشد مگرت ملهم غیب احوالم
این که شد روز سفیدم چو شب ظلمانی.
حافظ (یادداشت ایضاً).
خرد که ملهم غیب است بهر کسب شرف
ز بام عرش صدش بوسه بر رکاب زده.
حافظ
لغت نامه دهخدا
ملهم
(مِ هََ)
رجل ملهم، مرد بسیارخوار. (منتهی الارب). مرد پرخوار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ملهم
الهام کننده، در دل افکننده از جنس خیر و آن حقتعالی است
تصویری از ملهم
تصویر ملهم
فرهنگ لغت هوشیار
ملهم
((مُ هِ))
الهام کننده، تلقین کننده، خدای تعالی، جمع ملهمین
تصویری از ملهم
تصویر ملهم
فرهنگ فارسی معین
ملهم
((مُ هَ))
الهام شده
تصویری از ملهم
تصویر ملهم
فرهنگ فارسی معین
ملهم
الهام بخش، الهام کننده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ملهم
مرهم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مدلهم
تصویر مدلهم
سیاه، تاریک مثلاً شب مدلهم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملجم
تصویر ملجم
لجام شده، کنایه از مطیع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرهم
تصویر مرهم
هر دارویی که روی زخم بگذارند
مرهم کافوری: ترکیبی از کافور، روغن زیتون و یک مرهم ساده که برای تسکین درد روی عضوی که درد می کند می مالند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملوم
تصویر ملوم
ملامت شده، سرزنش شده، نکوهیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملحم
تصویر ملحم
نوعی جامۀ ابریشمی، جامۀ سفید ابریشمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
نامشخص، نامعلوم، ویژگی کار مشکل و پیچیده، پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملزم
تصویر ملزم
کسی که کاری یا امری بر او واجب گردیده، الزام شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملیم
تصویر ملیم
در خور ملامت، سزاوار نکوهش
فرهنگ فارسی عمید
(مُ هَِمَ)
تأنیث ملهم. الهام دهنده:
چو نفس مطمئنه ماهتاب و ملهمه جاسوس
نشان مدبر و مقبل ز لوامه ست جاویدان.
ناصرخسرو (دیوان چ سهیلی ص 360).
نفس اماره ست و لوامه ست ودیگر ملهمه
مطمئنه با سه دشمن در یکی پیراهن است.
سنائی (دیوان چ مصفا ص 397).
رجوع به نفس ملهمه شود
لغت نامه دهخدا
آنکه ناگوار شمارد آب و هوای شهری را بد نام شده و تهمت زده شده، مظنون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلهم
تصویر فلهم
چوز، چاه فراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدلهم
تصویر مدلهم
سیاه تاریک، شب تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرهم
تصویر مرهم
آنچه بر جراحت نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسهم
تصویر مسهم
پر چانه پر گوی چادر راهراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
دربسته، بیهوش، کار فرو بسته
فرهنگ لغت هوشیار
آوینش سرزنش پوزش پذیر، ناکس زفت زره پوش سرزنش کردن، سرزنش. ملامت شده ملوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الهم
تصویر الهم
ای بار خدای خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلهم
تصویر جلهم
راس هندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلهم
تصویر دلهم
تیره و تار، گرگ، سنگخوار (قطا) : نر، سر گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملهمه
تصویر ملهمه
مونث ملهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملزم
تصویر ملزم
بایسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
دو پهلو، پوشیده، پیچیده، سربسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ملجم
تصویر ملجم
لگام گیر
فرهنگ واژه فارسی سره