جدول جو
جدول جو

معنی ملخص - جستجوی لغت در جدول جو

ملخص
به اختصاربیان شده، خلاصه شده، مختصر
تصویری از ملخص
تصویر ملخص
فرهنگ فارسی عمید
ملخص(مُ لَخْ خَ)
بیان کرده شده و پیدا و روشن کرده شده. (آنندراج) (از منتهی الارب). مبیّن. مشروح. پیداکرده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تلخیص شود، پاک کرده شده و خالص. (غیاث) : آن ذات مقدس، که علم مشخص و نور ملخص است. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 179). چه آن حضرت... لطف مشخص و رحمت ملخص و سایۀ اخص کردگار است تعالی و تعظم. (منشآت خاقانی ایضاً ص 280). چون عقل ملخص و روح مشخص در نظرها آمد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 287) ، خلاصه کرده شده. (غیاث). مختصراً بیان شده و خلاصه شده. (ناظم الاطباء). مختصر. موجز. وجیز. مجمل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : طلسم ترکیب آن از هم فروگشادم و از حاصل همه ملخصی ساختم، باقی انداختم. (مرزبان نامه ایضاً ص 7). ملخص سخن آنکه به یمن عنایت نواب کامیاب شاهی... (حبیب السیر چ خیام ص 6).
- ملخص شدن، خلاصه شدن. مختصر شدن.
- ملخص کردن، خلاصه کردن. کوتاه کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
ملخص(مُ خَ)
شتری که به نگریستن پیه در چشم وی آشکار باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به الخاص شود
لغت نامه دهخدا
ملخص
بیان کرده شده و پیدا و روشن کرده شده
تصویری از ملخص
تصویر ملخص
فرهنگ لغت هوشیار
ملخص((مُ لَ خَّ))
خلاصه شده، مختصر شده
تصویری از ملخص
تصویر ملخص
فرهنگ فارسی معین
ملخص((مُ لَ خِّ))
بیان کننده، خلاصه کننده، جمع ملخصین
تصویری از ملخص
تصویر ملخص
فرهنگ فارسی معین
ملخص
چکیده، خلاصه، فشرده، کوتاه، مجمل، مختصر
متضاد: مطول، پاک، خالص، ناب، سره
متضاد: ناخالص، ناسره
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ملخچ
تصویر ملخچ
گیاهی که خوردن آن در چهارپایان حالت مستی ایجاد می کند، ریوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرخص
تصویر مرخص
اجازه داده شده، کنایه از ویژگی کسی که به او اجازه داده شده از جایی مانند، بیمارستان یا زندان خارج شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخلص
تصویر مخلص
خالص شده، پاکیزه شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشخص
تصویر مشخص
معیّن شده، تمیز داده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخلص
تصویر مخلص
قسمتی در شعر یا نثر که در آن شاعر یا نویسنده به مقصود اصلی گریز می زند، خلاصۀ کلام، چکیدۀ سخن، محل خلاص و نجات، محل رهایی، راه خلاص، گریزگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخلص
تصویر مخلص
ویژگی دوست پاک و بی ریا، بی آلایش، عبادت کنندۀ بی ریا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدخص
تصویر مدخص
دختر پیه ناک
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی که چون شتران خورند مست شوند توضیح هویت این گیاه را نشناختیم
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی که چون شتران خورند مست شوند توضیح هویت این گیاه را نشناختیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملتص
تصویر ملتص
بر چسبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملاص
تصویر ملاص
سنگ سپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشخص
تصویر مشخص
محقق و معین شده، تشخیص کرده شده، تمیز داده شده
فرهنگ لغت هوشیار
اذن داده شده بعد از ممنوعیت، آسان و سهل کرده، میسر و سهل شده، مجاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخلص
تصویر مخلص
اخلاص کننده، خالص و صاف و پاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلخص
تصویر متلخص
شرح و توصیف شده، پیدا و روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملخصه
تصویر ملخصه
مونث ملخص، جمع ملخصات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشخص
تصویر مشخص
((مُ شَ خَّ))
معین، معلوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخلص
تصویر مخلص
((مُ لَ))
بی ریا، صمیمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخلص
تصویر مخلص
((مُ لِ))
خالص، صاف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخلص
تصویر مخلص
((مَ لَ))
خلاصه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرخص
تصویر مرخص
((مُ رَ خَّ))
اجازه داده شده، آزاد شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشخص
تصویر مشخص
باز شناخته، شناخته شده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشخص
تصویر مشخص
Marked
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشخص
تصویر مشخص
marcado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مشخص
تصویر مشخص
markiert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشخص
تصویر مشخص
oznaczony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مشخص
تصویر مشخص
отмеченный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مشخص
تصویر مشخص
позначений
دیکشنری فارسی به اوکراینی