- ملایمات (مُ یَ / یِ)
مأخوذ از تازی، سازواریها و موافقتها، صنایع. (ناظم الاطباء)
معنی ملایمات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مُ یَ / یِ مَ)
لغت نامه دهخدا
سازواری. (غیاث). مأخوذ از تازی، موافقت و سازواری. (ناظم الاطباء). ملائمه. و رجوع به ملائمه شود، مجازاً به معنی نرمی. (غیاث). خوشی و خوبی و نرمی.
- باملایمت، بانرمی و باآهستگی و با درنگ و آرام.
، مدارا ونزاکت و لطافت و زیبایی و شیرین کاری و ملاطفت و مروت و خوش رویی.
- ملایمت کردن، انسانیت و مردمی کردن و مهربانی نمودن و شیرین زبانی و نرمی کردن.
، دست آموزی و فرمان برداری و آرامی. (ناظم الاطباء) ، دو چیز را فراهم آوردن. (غیاث)
- باملایمت، بانرمی و باآهستگی و با درنگ و آرام.
، مدارا ونزاکت و لطافت و زیبایی و شیرین کاری و ملاطفت و مروت و خوش رویی.
- ملایمت کردن، انسانیت و مردمی کردن و مهربانی نمودن و شیرین زبانی و نرمی کردن.
، دست آموزی و فرمان برداری و آرامی. (ناظم الاطباء) ، دو چیز را فراهم آوردن. (غیاث)
(مُ طَ / طِ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ ملاطمه و ملاطمت: ما در این گوشه از مصادمات تعرض ایشان رسته ایم و از ملاطمات تعدی آسوده، هم اینجا ساختن اولیتر. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 263). و رجوع به ملاطمت و ملاطمه شود
موافقت مناسبت سازگاری، نرمی. توضیح دراصل ملاعمت بهمزه است و برای تبدیل همزه بیاء سبب و مجوزی نیست (دکترخیام پور نداب ص 100) چون مصدر مفاعله در تداول فارسی بکسر عین الفعل تلفظ میشود همزه مکسور را بدل بیاء کرده اند. سازواری، موافقت، مجازاً بمعنی نرمی
جمع ملازمه، کارپاسی ها همراهی ها پیشیاری ها همبستگی ها جمع ملازمه
دشواری ها، سختی ها، صعوبت، مشکلات
ارفاق، اعتدال، بردباری، رفق، سازگاری، شکیبایی، صلح جویی، لطف، مدارا، مسالمت، مهربانی، نرمی، نعومت
متضاد: تندی، خشونت
متضاد: تندی، خشونت
