جدول جو
جدول جو

معنی ملامتی - جستجوی لغت در جدول جو

ملامتی
سزاوار ملامت و سرزنش، در تصوف ملامتیه
تصویری از ملامتی
تصویر ملامتی
فرهنگ فارسی عمید
ملامتی
(مَ مَ)
مأخوذ ازتازی، منسوب به ملامت و سزاوار نکوهش و مستحق ملامت. (ناظم الاطباء) ، پیرو فرقۀ ملامتیه. ملامی: ترس قدریان و رجای مرجیان صفت ملامتی بود و اندر تحت این رمزی است. (کشف المحجوب هجویری چ لنینگراد ص 74). مرائی راهی رود که خلق ورا قبول کند و ملامتی به تکلف راهی رود که خلق ورا رد کند. (کشف المحجوب هجویری ایضاً ص 75). پس ملامتی را باید که نخست خصومت دنیائی و عقبائی از خلق منقطع کند. (کشف المحجوب هجویری ایضاً ص 75).
از پس کنیت سگی چیست به شهر نام ما
دردکش ملامتی، سیم کش قلندری.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 428).
و رجوع به ملامتیان شود
لغت نامه دهخدا
ملامتی
ساخته نادرست فارسی گویان به جای ملامی نکوهشی منسوب به ملامت، پیرو ملامتیه: (از پس کنیت سگی چیست بشهر نام ماک درد کش ملامتی سیم کش قلندری) (خاقانی. سج. 428) توضیح در عربی تاء مصدری و نظایر آن از آخر کلمات ملحق به یاء نسبت حذف شود و} ملامی {گویند اما در فارسی ملامتی و اباحتی بسیار استعمال شود
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فرقه ای که پیروان آن در نهان به تقوا و عبادت می پردازند و در ظاهر خلاف آن را می نمایانند، پیروان حمدون بن احمد بن عماره القصار (از مشایخ صوفیه)، حمدونیه، قصاریه
فرهنگ فارسی عمید
(سَ مَ)
عافیت و تندرستی. (ناظم الاطباء) : تا به تازه گشتن اخبار سلامتی خان... لباس شادی پوشم. (تاریخ بیهقی) ، شفای از بیماری. (ناظم الاطباء) ، رستگاری. (ناظم الاطباء) ، امنیت. (ناظم الاطباء) :
من ندیدم سلامتی ز خسان
گر تو دیدی سلام ما برسان.
سنایی
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
آن دسته از صوفیه که به جهت رعایت کمال اخلاص، نیکی خود را از خلق پنهان می کردند و بدی خود را مخفی نمی داشتند و آنها را ملامتیه و ملامیه نیز می گویند. (ترجمه رسالۀ قشیریه چ فروزانفر فهرست اصطلاحات و نوادر لغات ص 781 و 782). اینان پیروان ابوصالح حمدون بن احمد بن عمارۀ قصارند و قصاریه و قصاریان نیز نامیده می شوند. او می گفت: ’الملامه ترک السلامه، ملامت دست بداشتن سلامت بود و چون کسی قصداً به ترک سلامت خود بگوید و مر بلاها را میان اندر بندد و از مألوفات و راحت جمله تبرا کند مر امید کشف جلال و طلب مآل را تا به رد خلق از خلق نومیدگردد و طبعش الفت خود از ایشان بگسلد هر چند از ایشان گسسته تر بود به حق پیوسته تر بود’. (کشف المحجوب ص 74). جماعتی باشند که در رعایت معنی اخلاص و محافظت قاعده صدق غایت جهد مبذول دارند و در اخفای طاعات و کتم خیرات از نظر خلق مبالغت واجب دانند با آنکه هیچ دقیقه از صوالح اعمال مهمل نگذارند و تمسک به جمیع فضایل و نوافل از لوازم شمرند. و مشرب ایشان در کل اوقات تحقیق معنی اخلاص بود و لذتشان از تفرد نظر حق به اعمال و احوال ایشان، و همچنانکه عاصی از ظهور معصیت بر حذر بود ایشان از ظهور طاعت که مظنۀ ریا باشدحذر کنند تا قاعده اخلاص خلل نپذیرد و بعضی گفته اند: الملامتی هو الذی لایظهر خیراً و لایضمر شراً. و این طایفه هرچند عزیزالوجود وشریف الحال باشند ولکن حجاب وجود خلقیت هنوز از نظرشان به کلی منکشف نشده باشد و بدان سبب از مشاهدۀ جمال توحید و معاینۀ عین تفرید محجوب مانده اند. اخفای اعمال و ستر احوال خود از نظر خلق، مشعر و موذن است به رؤیت وجود خلق و نفس خود که مانع معنی توحیدند. و نیز نفس از جملۀ اغیار است، تا هنوز خود بر حال خود نظر دارند اخراج اغیار از مطالعۀ اعمال و احوال خود به کلی نکرده اند و فرق میان ایشان و صوفیه آن است که جذبۀ عنایت قدیمی، هستی صوفیه به کلی از ایشان انتزاع کرده بود و حجاب خلق و انانیت از نظر شهود ایشان برداشته، لاجرم در اتیان طاعات و صدور خیرات خود را و خلق را در میان نبینند و از اطلاع نظر خلق مأمون باشند و به اخفای اعمال و ستر احوال مقید نه. اگر مصلحت وقت در اظهار طاعات بینند اظهار کنند و اگر در اخفای آن بینند اخفاکنند. پس ملامتیه مخلصان اند و صوفیان مخلصان. ’انا اخلصناهم بخالصه ذکری الدار’ وصف حال ایشان است. (مصباح الهدایه ص 115- 116) : وقتی مرا با یکی از ملامتیان ماوراءالنهر صحبت افتاد. (کشف المحجوب هجویری چ لنینگراد ص 75).
در قماری که با ملامتیان
داو عشرت روان کنند همه.
خاقانی.
از این طایفه بود ابومحمد عبدالله منازل رحمهالله علیه، پیر ملامتیان بود، یگانه وقت خویش بود. (ترجمه رسالۀ قشیریه چ فروزانفر ص 73). و رجوع به کشف المحجوب هجویری ص 68- 78 و 288 و قصاریان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ملامی
تصویر ملامی
نکوهشی سرزنشدوست منسوب به ملامت ملامتی، پیرو ملامتیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملامتیه
تصویر ملامتیه
سرزنشدوستان نکوهشیان سرزنشدوستی برو درویه پیش دنباله ملامتیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملامت
تصویر ملامت
سرزنش، سرکوفت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
تندرستی، بهزیستی
فرهنگ واژه فارسی سره
بهبودی، تندرستی، صحت مزاج، عافیت
متضاد: بیماری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
صحّةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
Health, Healthiness, Wellness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
santé, caractère sain, bien-être
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گیاهی که کنار جوی آب روید و از آن برای درمان زخم یا آماس استفاده
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
sağlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
علائمی، نمادین
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
صحت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
স্বাস্থ্য , সুস্থতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
สุขภาพ , สุขภาพ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
afya, ustawi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
בריאות , בְּרִיאוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
健康
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
здоровье , благополучие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
건강
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
kesehatan, kebugaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
स्वास्थ्य , तंदुरुस्ती
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
salud, saludabilidad, bienestar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
salute, benessere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
saúde, saudabilidade, bem-estar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
健康
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
zdrowie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
здоров'я , добробут
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
Gesundheit, Wohlbefinden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
gezondheid, welzijn
دیکشنری فارسی به هلندی