از مردم کرمان و از شاعران قرن یازدهم و معاصر شاه عباس اول بوده است. از اوست: یار رفت و انتظارش با من است شعله افسرد و شرارش با من است با چنین سوزی که من دارم سخی وای بر دوزخ که کارش با من است. و رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ص 245 و 246 و فرهنگ سخنوران شود
از مردم کرمان و از شاعران قرن یازدهم و معاصر شاه عباس اول بوده است. از اوست: یار رفت و انتظارش با من است شعله افسرد و شرارش با من است با چنین سوزی که من دارم سخی وای بر دوزخ که کارش با من است. و رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ص 245 و 246 و فرهنگ سخنوران شود
برادر گیرنده کسی را یا برادر خواننده. (آنندراج). آن که برادر شود، و برادر گیرد و برادر خواند کسی را. (ناظم الاطباء) ، قصد چیزی کننده و صواب آن جوینده. (آنندراج). آن که بطور آگاهی، قصد چیزی کند و صواب جوید آن را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تاءخّی شود
برادر گیرنده کسی را یا برادر خواننده. (آنندراج). آن که برادر شود، و برادر گیرد و برادر خواند کسی را. (ناظم الاطباء) ، قصد چیزی کننده و صواب آن جوینده. (آنندراج). آن که بطور آگاهی، قصد چیزی کند و صواب جوید آن را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تَاءَخّی شود
موسی بن اسعد بن یحیی بن ابی الصفاء متوفی به سال 1173 ه. ق فاضل دمشقی در ادب و فقه حنفی دستی داشت. در جوانی به قسطنطنیه شد و آنجا در دماغ وی خللی رخ داد و به دمشق بازگشت و بهبود یافت اما در زبانش لکنتی پدید آمد. تألیفاتی و شروحی در فقه و معانی دارد. (الاعلام زرکلی) محمد بن تاج الدین بن احمد المحاسنی الدمشقی (1012 تا 1072 هجری قمری) خطیب جامع اموی دمشقی و مردی شاعر بود و تعلیقه ها در حدیث بر صحیح مسلم دارد و نوشته ها که دلالت بر فضل او کند. شیخ عبدالغنی نابلسی او را مرثیه گفته است. (الاعلام زرکلی ج 6 ص 287 چ 2) سلیمان بن احمد بن سلیمان بن اسماعیل (1139 تا 1178 هجری قمری) شاعر دمشقی مولد و مدفن به نیابت محاکم و امامت و خطابت در جامع اموی دمشق قیام و اقدام داشت و دیوان شعری دارد. (الاعلام زرکلی)
موسی بن اسعد بن یحیی بن ابی الصفاء متوفی به سال 1173 هَ. ق فاضل دمشقی در ادب و فقه حنفی دستی داشت. در جوانی به قسطنطنیه شد و آنجا در دماغ وی خللی رخ داد و به دمشق بازگشت و بهبود یافت اما در زبانش لکنتی پدید آمد. تألیفاتی و شروحی در فقه و معانی دارد. (الاعلام زرکلی) محمد بن تاج الدین بن احمد المحاسنی الدمشقی (1012 تا 1072 هجری قمری) خطیب جامع اموی دمشقی و مردی شاعر بود و تعلیقه ها در حدیث بر صحیح مسلم دارد و نوشته ها که دلالت بر فضل او کند. شیخ عبدالغنی نابلسی او را مرثیه گفته است. (الاعلام زرکلی ج 6 ص 287 چ 2) سلیمان بن احمد بن سلیمان بن اسماعیل (1139 تا 1178 هجری قمری) شاعر دمشقی مولد و مدفن به نیابت محاکم و امامت و خطابت در جامع اموی دمشق قیام و اقدام داشت و دیوان شعری دارد. (الاعلام زرکلی)
آنکه معتقد است به تناسخ ارواح در اجساد چنانکه محتویات کتابی را نسخه کنند در کتابی دیگر. (مفاتیح، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه به عود روح پس از مرگ در جسد دیگر معتقد است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تناسخ و تناسخیه شود
آنکه معتقد است به تناسخ ارواح در اجساد چنانکه محتویات کتابی را نسخه کنند در کتابی دیگر. (مفاتیح، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه به عود روح پس از مرگ در جسد دیگر معتقد است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تناسخ و تناسخیه شود
این کلمه در تاریخ مبارک غازانی در ردیف لغت ’بازرگان’ به کار رفته است اما معنی آن درست روشن نیست و شاید با توجه به کلمه ’مساس’ در همان کتاب معنی مرابحه کار داشته باشد: آن سیاه کاران که خود را بازرگان و مساسجی نام نهاده بودند چنان ساختند که هر آفریده ای که اندک خط مغولی می دانست او را در خانه می نشاندند. (تاریخ غازانی ص 314). و رجوع به مساس شود
این کلمه در تاریخ مبارک غازانی در ردیف لغت ’بازرگان’ به کار رفته است اما معنی آن درست روشن نیست و شاید با توجه به کلمه ’مساس’ در همان کتاب معنی مرابحه کار داشته باشد: آن سیاه کاران که خود را بازرگان و مساسجی نام نهاده بودند چنان ساختند که هر آفریده ای که اندک خط مغولی می دانست او را در خانه می نشاندند. (تاریخ غازانی ص 314). و رجوع به مساس شود
ساخته نادرست فارسی گویان به جای ملامی نکوهشی منسوب به ملامت، پیرو ملامتیه: (از پس کنیت سگی چیست بشهر نام ماک درد کش ملامتی سیم کش قلندری) (خاقانی. سج. 428) توضیح در عربی تاء مصدری و نظایر آن از آخر کلمات ملحق به یاء نسبت حذف شود و} ملامی {گویند اما در فارسی ملامتی و اباحتی بسیار استعمال شود
ساخته نادرست فارسی گویان به جای ملامی نکوهشی منسوب به ملامت، پیرو ملامتیه: (از پس کنیت سگی چیست بشهر نام ماک درد کش ملامتی سیم کش قلندری) (خاقانی. سج. 428) توضیح در عربی تاء مصدری و نظایر آن از آخر کلمات ملحق به یاء نسبت حذف شود و} ملامی {گویند اما در فارسی ملامتی و اباحتی بسیار استعمال شود