- مقویه
- مقویه در فارسی مونث مقوی: نیروبخش توانده مونث مقوی، جمع مقویات
معنی مقویه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زمینه، گویه
نیرو دادن توانا کردن نیروبخشی
گفتار، سخن گفته شده، گفته شده
آینه، شیرابه گیاهی
مونث مروی مرویه در فارسی: باز گفته مونث مروی: و ذکر بعضی از فضایل مرویه در حق ایشان
مونث مطوی
گفته، گفتار، سخن، گفته شده
مونث منوی، جمع منویات
نیروبخش، نیروزا
تقویت کننده، نیرو دهنده، توانایی دهنده
توانائی دهنده، نیرو دهنده، قوت دهنده
گریه و زاری نوحه، گوشه ایست در دستگاه سه گاه که بندرت در چهارگاه هم نواخته میشود. یا مویه زال. لحنی است در موسیقی قدیم: (بلفظ پارسی و چینی و خماخسرو بلحن مویه زال و قصیده لغزی) (منوچهری. د. چا. 138: 2)
گریه، زاری، نوحه، برای مثال نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویه های غریبانه قصه پردازم (حافظ - ۶۶۶)
مویۀ زال: در موسیقی از الحان قدیم ایرانی
مویه کردن: زاری کردن، نوحه کردن
مویۀ زال: در موسیقی از الحان قدیم ایرانی
مویه کردن: زاری کردن، نوحه کردن