جمع واژۀ مرفوعه و مرفوع. رجوع به مرفوعه و مرفوع شود، در اصطلاح نحو عربی، مواردی که اسم در آن حالت مرفوع خوانده شود چون فاعل و نایب فاعل و مبتدا و خبر..
جَمعِ واژۀ مرفوعه و مرفوع. رجوع به مرفوعه و مرفوع شود، در اصطلاح نحو عربی، مواردی که اسم در آن حالت مرفوع خوانده شود چون فاعل و نایب فاعل و مبتدا و خبر..
در شاهد زیر ظاهراً بمعنی مقدار مالیاتی است که هر عامل و خراج گیر باید دریافت و سپس به خزانه تسلیم نماید. مقدار مالیاتی که در ابواب جمعی عاملی قرار دارد: اهل حرث و زرع از عوارض تکلفات و نوازل انزال... باز گشتند و دست از زراعت کشیدند و وجوه معاملات متعذر و منکسر شد و مجموعات عمال به علت عجز به باقی بیرون آمد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 358)
در شاهد زیر ظاهراً بمعنی مقدار مالیاتی است که هر عامل و خراج گیر باید دریافت و سپس به خزانه تسلیم نماید. مقدار مالیاتی که در ابواب جمعی عاملی قرار دارد: اهل حرث و زرع از عوارض تکلفات و نوازل انزال... باز گشتند و دست از زراعت کشیدند و وجوه معاملات متعذر و منکسر شد و مجموعات عمال به علت عجز به باقی بیرون آمد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 358)
جمع واژۀ اقطاعه و اقطاع: او را بانواع الطاف و کرامات و مزید قربات بنواخت و باقطاعات زیادت موعود گردانید. (ترجمه تاریخ یمینی). سالها باید تا ترتیب لشکری دهند و خزانه های مالامال تا در وجه مواجب و اقطاعات ایشان بردارند. (جهانگشای جوینی). رجوع به اقطاع و اقطاعه شود
جَمعِ واژۀ اقطاعه و اقطاع: او را بانواع الطاف و کرامات و مزید قربات بنواخت و باقطاعات زیادت موعود گردانید. (ترجمه تاریخ یمینی). سالها باید تا ترتیب لشکری دهند و خزانه های مالامال تا در وجه مواجب و اقطاعات ایشان بردارند. (جهانگشای جوینی). رجوع به اقطاع و اقطاعه شود
جمع واژۀ مصنوعه. رجوع به مصنوعه شود، چیزهای ساخته شده و اختراع شده. (ناظم الاطباء). مصنوع کرده شده. ساخته شده. شکل و ترکیب یافته: رشید کاتب چون خواست تا دقایق صناعت اشعار تازی و پارسی بیان کند و در حقایق مصنوعات آن تألیفی سازد بنای کتاب حدائق السحرفی دقائق الشعر بر لغت پارسی نهاد. (المعجم ص 18)
جَمعِ واژۀ مصنوعه. رجوع به مصنوعه شود، چیزهای ساخته شده و اختراع شده. (ناظم الاطباء). مصنوع کرده شده. ساخته شده. شکل و ترکیب یافته: رشید کاتب چون خواست تا دقایق صناعت اشعار تازی و پارسی بیان کند و در حقایق مصنوعات آن تألیفی سازد بنای کتاب حدائق السحرفی دقائق الشعر بر لغت پارسی نهاد. (المعجم ص 18)
پاره های جامۀ نیکو وجامه های کوتاه یا چادرهای نگارین. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جامه های کوتاه یا بردهای دارای نقش ونگار یا شبه جبه و مانند آن از خز. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، مقطعات الشعر، شعرهای سبک وزن و اشعار بحر رجز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). المقطعات من الشعر، شعرهای کوتاه و ارجوزه ها. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، (اصطلاح شعر) قطعه ها. در قدیم به جای قطعات گفته می شده است. (صناعات ادبی تألیف همایی از انتشارات دانشکدۀ مکاتبه ای ج 1 ص 125) : هر قصیده که مطلع آن مصرع نباشد اگر چه دراز بود آن را قطعه خوانند و اسم قصیده بر آن اطلاق نکنند و همچنین در رباعی تصریع بیت اول لازم داشته اند تا فرق باشد میان آن و مقطعات دیگر. (المعجم چ دانشگاه ص 419). از قصاید و مقطعات درست ترکیب عذب الفاظ لطیف معانی از دواوین مشهور و اشعار مستحسن در فنون مختلف و انواع متفرق طرفی تمام یادگیرد. (المعجم). و رجوع به قطعه شود
پاره های جامۀ نیکو وجامه های کوتاه یا چادرهای نگارین. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جامه های کوتاه یا بردهای دارای نقش ونگار یا شبه جبه و مانند آن از خز. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، مقطعات الشعر، شعرهای سبک وزن و اشعار بحر رجز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). المقطعات من الشعر، شعرهای کوتاه و ارجوزه ها. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، (اصطلاح شعر) قطعه ها. در قدیم به جای قطعات گفته می شده است. (صناعات ادبی تألیف همایی از انتشارات دانشکدۀ مکاتبه ای ج 1 ص 125) : هر قصیده که مطلع آن مصرع نباشد اگر چه دراز بود آن را قطعه خوانند و اسم قصیده بر آن اطلاق نکنند و همچنین در رباعی تصریع بیت اول لازم داشته اند تا فرق باشد میان آن و مقطعات دیگر. (المعجم چ دانشگاه ص 419). از قصاید و مقطعات درست ترکیب عذب الفاظ لطیف معانی از دواوین مشهور و اشعار مستحسن در فنون مختلف و انواع متفرق طرفی تمام یادگیرد. (المعجم). و رجوع به قطعه شود
جمع مطبوعه، تافت ها انگیزه گزینش آن که: تافتن در پارسی برابر است با دمیدن یا بر آمدن و هم چنین روشن کردن جمع مطبوعه (مطبوع) نوشته های چاپی، روزنامه ها و مجلات
جمع مطبوعه، تافت ها انگیزه گزینش آن که: تافتن در پارسی برابر است با دمیدن یا بر آمدن و هم چنین روشن کردن جمع مطبوعه (مطبوع) نوشته های چاپی، روزنامه ها و مجلات