جدول جو
جدول جو

معنی مقذوذ - جستجوی لغت در جدول جو

مقذوذ
(مَ)
آراسته. (منتهی الارب) (آنندراج). آراسته و زینت داده شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پیراسته موی. (ناظم الاطباء) ، تیر پرنهاده. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ ذَ)
گوش گرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) : اذن مقذوذه، گوش گرد. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
ترشده با باران نرم وریزه. (ناظم الاطباء). رجوع به مرذّ و مرذوذه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بریده و مقطوع. (آنندراج). بریده شده و قطع شده. (ناظم الاطباء).
- عطاء غیرمجذوذ، عطیه دائمی غیر مقطوع. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و اما الذین سعدوا ففی الجنه خالدین فیها مادامت السموات و الارض الا ماشاء ربک عطاء غیر مجذوذ. (قرآن 108/11).
، شتاب شده، شکسته، از بیخ برکنده، پاره کرده. (ناظم الاطباء) (از جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
آنکه به ارتکاب زنا یا لواط منسوب است. و رجوع به قذف شود
لغت نامه دهخدا
(مُ قَذْذَ)
آراسته و پیراسته. (منتهی الارب) (آنندراج). مزین و گویند رجل مقذذ الشعر و مقذوذه، ای مزین. (از اقرب الموارد) ، بریده موی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، مرد سبک پیکر. رجل مقذذ، مرد سبک روح و میانه بالا. (مهذب الاسماء) ، هر چیز هموار و لطیف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مجذوذ
تصویر مجذوذ
بریده شده و قطع شده
فرهنگ لغت هوشیار