- مقداد (پسرانه)
- نام یکی از اصحاب پیامبر (ص) و از اولین شیعیان علی (ع)
معنی مقداد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اندازه
اندازه، پاره ای از چیزی، آنچه به وسیلۀ آن قدر و اندازۀ چیزی به دست آید از شماره، پیمانه و جز آن
بسیار اقدام کننده، پیش رونده، دلاور
کلید، وسیله ای فلزی برای باز کردن قفل
ماه پنجم از سال خورشیدی، روز هفتم از هر ماه خورشیدی، برای مثال روز مرداد مژده داد بدان / که جهان شد به طبع باز جوان (مسعودسعد - ۵۴۶)
ماه پنجم هر سال شمسی، هفتمین روز هر ماه شمسی: روز مرداد مژده داد بدان که جهان شد بطبع باز جوان. (مسعود سعد)
نیکو بالا، مبتلا به درد شکم
پیشگام، دلاور، جنگی رزمنده بسیار اقدام کننده، بسیار پیش آینده پیش رونده. یا مقدام لشکر. فرمانده صاحب منصب: (طایفه شیران را در جمله شیری آوردند که او را شهریار گفتندی. ملک از دیگران که مقدمان و مقدامان لشکر بودند بتقدیم و تمکین او را ممیز گردانید) (مرزبان نامه. 1317 ص 187)
اندازه، اندازه چیزی، قدر
آتشزنه
Magnitude
magnitude
wielkość
величина
величина
magnitude
Magnitude
magnitud
magnitude
magnitudine
परिमाण
büyüklük
ukubwa
גּוֹדוּלָּה