- مقبوله
- مقبوله در فارسی مونث مقبول بنگرید به مقبول مونث مقبول
معنی مقبوله - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زن مقتول، کشته شده
سختی سیز (شدت)، جسک مانده مانده بیماری، آتش پارسی تبجوش تبخال این واژه در فرهنگ معین پارسی دانسته شده واحد عقبول، جمع عقابیل
مونث مجبول
مقاوله و مقاولت در فارسی گفت و شنود، پیوند نامه گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرار داد قول نامه: (ختم مقاوله چاه آرتزین (بزمان ناصر الدین شاه)،) (الماثر و الاثار. 114)
مونث مقتول کشته: مادینه مونث مقتول، جمع مقتولات
((مُ وَ لَ یا وِ لِ))
فرهنگ فارسی معین
گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرارداد، قول نامه
عهد، پیمان، گفتگو
زمینه، گویه
دلپذیر، پذیرفته
گفتار، سخن گفته شده، گفته شده
قبول شده، پذیرفته شده، پسندیده
گفته، گفتار، سخن، گفته شده
قبول شده
فرستاده
وابسته
حمله کردن، به یکدیگر جستن
دسترسی، به صورت داوطلبانه
محمول، بار، محموله، برداشته شده، حمل شده، تاویل و تفسیر شده
زن خوبروی دراز گردن گردن گلابی، آهو آهوی دراز گردن
پاپیتال پیچک از گیاهان
جوانه، برآمدگی روی سر
ماکوله در فارسی مونث ماکول: خوردنی خوراک خوار تار مونث ماکول جمع ماکولات
مبذوله در فارسی مونث مبذول: بخشیده، پذیرفته و، انجام شده مونث مبذول: مساعی مبذوله جمع مبذولات
متبدله در فارسی مونث متبدل: ورتنده، ور تپذیر مونث متبدل جمع متبدلات
مونث متبتل جمع متبتلات
گول نما
متبوعه در فارسی مونث متبوع: پیروی شده سالار مونث متبوع: وزارت متبوعه جمع متبوعات
مونث متمول جمع متمولات
مجاولت در فارسی: همگردی در نبرد با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند