جدول جو
جدول جو

معنی مقایید - جستجوی لغت در جدول جو

مقایید(مَ)
رجوع به مقائید شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مقالید
تصویر مقالید
مقلادها، کلیدها، جمع واژۀ مقلاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقادیر
تصویر مقادیر
مقدارها، اندازه ها، پاره هایی از چیز، پیمانه ها، جمع واژۀ مقدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاییر
تصویر معاییر
معیارها، مقیاس ها و آلات سنجش، اندازه ها، پیمانه ها، سنگهای محک و ترازوها برای سنجش طلا، جمع واژۀ معیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقایسه
تصویر مقایسه
دو چیز را با هم سنجیدن، دو کار یا دو چیز را با هم اندازه گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ ءَیْ یِ)
قوی و توانا. (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به تأید شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مذاود. (اقرب الموارد). رجوع به مذاود شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مذیاع. رجوع به مذیاع شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بطانه ها. ثفافیه. (منتهی الارب) (آنندراج). آستر لباسها. (ناظم الاطباء). آسترهای لباس و واحد آن مثفداست و مثفاد شنیده نشده است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
شتران که شیر آنها رو به کمی آورده باشد: ابل محالید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ حُ سِ)
دهی است از دهستان خیران بخش مرکزی شهرستان شوشتربا 400 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مشیاط. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). یقال: ناقه مشیاط و ابل مشاییط. (اقرب الموارد). رجوع به مشیاط شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جمع واژۀ قمحدوه. رجوع به آن کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اقلید. رجوع به اقلید شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مسیاح. (اقرب الموارد). رجوع به مسیاح شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مقایید. جمع واژۀ مقیّد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مقحاد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مقحاد شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مقیاس. (اقرب الموارد) (از محیط المحیط). مقیاسها:
در همت تو کس نرسد زآن که محال است
پیمودن آن پایه مقاییس همم را.
انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 7).
باید که او را مکارم اخلاق و محامد اوصاف و مقاییس سیاست و قوانین ریاست... تفهیم و تقدیم کنی. (سندبادنامه ص 50). و رجوع به مقیاس شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مقلاد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از محیط المحیط). کلیدها: له مقالید السموات و الأرض و الذین کفروابآیات اﷲ أولئک هم الخاسرون. (قرآن 63/39). مفاتیح خزاین بدو سپرد و مقالید ممالک بدو تسلیم کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 248). خاتم ملک بدو سپرد و مقالید خزاین بدو تسلیم کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 372). اگرچه او مقاود تقلید بر سر قومی کشیده است و مقالید حکم ایشان در آستین گرفته... ما را به میدان محاربت بیرون باید شدن. (مرزبان نامه). تا چون از حکم پادشاه جهان حاتم آخرالزمان قاآن مقالید حکومت در کف اهتمام صاحب یلواج نهاد... (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 84). چنگیزخان فرمود... ولی عهد خود اورا می کنم و مقالید ملک در پنجۀ صرامت و کفایت او می نهم. (جهانگشای جوینی ایضاً ج 1 ص 143). آن جناب از غایت علو همت... مقالید انبار و... را پیش او نهاد. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 6). مقالید شهر و قلعه به خدام آستان سدره مقام سپرد. (حبیب السیر چ قدیم تهران ج 3 ص 352). و رجوع به مقلاد شود. ضاقت علیه مقالیده، تنگ شد بر وی کارهای وی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). القی الیه مقالید الامور، کلید کارها را به سوی او انداخت یعنی کارها را به وی تفویض کرد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مقوایی
تصویر مقوایی
در تازی نیامده بسلایگی بسلایه ای منسوب به مقوا ساخته از مقوا: (جعبه های مقوایی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقادیم
تصویر مقادیم
جمع مقدم، پیشبودگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقائید
تصویر مقائید
جمع مقید، بستنگاهان بند شدگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاییس
تصویر مقاییس
جمع مقیاس، اندازه ها جمع مقیاس اندازه ها مقیاسها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقالید
تصویر مقالید
زمان و مکان اقامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقادیر
تصویر مقادیر
جمع مقدار، اندازه ها و پیمانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثافید
تصویر مثافید
به گونه رمن آسترها پوشیده ها نهانیده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغارید
تصویر مغارید
جمع مغرود، چتر دیوها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواجید
تصویر مواجید
جمع وجد، وشت ها، رقص ها، جاور ها، حالت ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقایست
تصویر مقایست
قیاس کردن با هم سنجیدن دو چیز را، سنجش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقایسه
تصویر مقایسه
اندازه نمودن میان دو چیز، قیاس
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معیار، اندازه ها زر کش ها جمع معیار: عیارها اندازه ها: میخواست تا بر معاییر اشعار عرب و عجم... واقف شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقادیر
تصویر مقادیر
((مَ))
جمع مقدار، اندازه ها، مقدارها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقایسه
تصویر مقایسه
((مُ یَ سَ یا یِ س ِ))
دو چیز را با هم سنجیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقالید
تصویر مقالید
((مَ))
جمع مقلد، کلیدها، گنجینه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقایسه
تصویر مقایسه
سنجش، هم سنجی
فرهنگ واژه فارسی سره