- مقامات
- سروران
معنی مقامات - جستجوی لغت در جدول جو
- مقامات
- کسانی که دارای مشاغل بالای دولتی هستند، در علوم ادبی عنوان عمومی کتاب هایی شامل حکایات و مقامه ها مثلاً مقامات حمیدی، جمع مقام، در تصوف مقام، کارهای سترگ و ستوده
- مقامات
- مناصب، مشاغل عالی و خطیر مانند وزارت و
- مقامات ((مَ))
- جمع مقامه، مقام
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گفتارها
از کسی دفاع کردن، پشتیبانی کردن
رنج کشیدن، سختی کشیدن، به رنج و تعب افتادن
پشتیبانی کردن از کسی حمایت کردن طرفداری کردن: فی الجمله ارکان و سروران بر موافقت سلطان بر معاطات کووس محامات نفوس مهمل ماندند
همدیگر را تیر انداختن
جمع مسام، روزنان سوراخ ها بنموی ها جمع مسام و جمع ال جمع مسم (سم) : سوراخها، سوراخهای باریک و ریز پوست بدن
جمع مقاومه، پتوکی ها، پترانی ها، ایستادگی ها
با هم قمار کردن، قمار بازی
جمع مقاله، گفت ها سخن ها گپ ها نوشته ها جمع مقاله
دور شدن از کسی، دوری
رنج کشیدن
جمع مقدمه، پیش بینی ها، زمینه سازی ها، زمینه ها، پیشگفت ها، جمع مقدمه، اموری که برای شروع در امری لازم است: (... و آن مبادی علم باشد و آنرا مقدمات موضوعه خوانند) (اساس الاقتباس. 395) یا مقدمات قیاس. صغری و کبری و مقدم و تالی یا مقدمات فعل. عبارتند از: تصور (علم تصوری و تصدیقی)، میل، شوق موکد، اراده جازم (اسفار. ج 3 ص 74 فرع. سج) یا مقدمات منطقی (منطقیه)، مراد همان قضایا است که مقدمات قیاس اند، جمع مقدمه
جمع منام، خواب ها جمع منام
جمع مقدمه، اموری که برای شروع در امری لازم است
جمع قام، رمن به شیوه تازی از واژه مغولی جادوگران، جمع قامه، برز ها بالا ها
پایگاه های بالا
پایگاه های دیوانی
Denominator
denominador
mianownik
знаменатель
знаменник
denominador
dénominateur
denominatore