جدول جو
جدول جو

معنی مقابله - جستجوی لغت در جدول جو

مقابله
روبه رویی، رویارویی
تصویری از مقابله
تصویر مقابله
فرهنگ واژه فارسی سره
مقابله
روبارو شدن، دو چیز را با هم برابر کردن، رو به رو کردن، در ادبیات در فن بدیع نوعی تضاد که ما بین اجزای دو جمله یا دو مصراع کلماتی ضد یکدیگر باشد مانند این شعر، برای مثال سیاه زنگی هرگز شود سفید به آب / سفید رومی هرگز شود سیاه به دود (سعدی۱ - ۴۳۱)
تصویری از مقابله
تصویر مقابله
فرهنگ فارسی عمید
مقابله
با یکدیگر برابری کردن، دو چیز را با هم برابر کردن
تصویری از مقابله
تصویر مقابله
فرهنگ لغت هوشیار
مقابله
((مُ بِ لَ یا لِ))
دو چیز را با هم برابر کردن، تلافی کردن، مقایسه کردن نسخه های یک متن با یکدیگر، به مثل رفتار همسان در پاسخ به رفتار دیگری
تصویری از مقابله
تصویر مقابله
فرهنگ فارسی معین
مقابله
Juxtaposition
تصویری از مقابله
تصویر مقابله
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مقابله
justaposição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مقابله
Gegenüberstellung
دیکشنری فارسی به آلمانی
مقابله
zestawienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
مقابله
сопоставление
دیکشنری فارسی به روسی
مقابله
зіставлення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مقابله
juxtapositie
دیکشنری فارسی به هلندی
مقابله
yuxtaposición
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مقابله
juxtaposition
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مقابله
giustapposizione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مقابله
तुलना
دیکشنری فارسی به هندی
مقابله
তুলনা
دیکشنری فارسی به بنگالی
مقابله
perbandingan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مقابله
karşılaştırma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مقابله
대비
دیکشنری فارسی به کره ای
مقابله
并列
دیکشنری فارسی به چینی
مقابله
対比
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مقابله
השוואה
دیکشنری فارسی به عبری
مقابله
kulinganisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مقابله
การเปรียบเทียบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
مقابله
مقابلةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
مقابله
موازنہ
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مقاتله
تصویر مقاتله
با هم کارزار کردن، جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقاتله
تصویر مقاتله
کشتار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقابلت
تصویر مقابلت
مقابله: (مضارعت مشابهت و مقابلت راست) (المعجم. مد. چا. 54: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقابحه
تصویر مقابحه
با هم دشنام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
مقاوله و مقاولت در فارسی گفت و شنود، پیوند نامه گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرار داد قول نامه: (ختم مقاوله چاه آرتزین (بزمان ناصر الدین شاه)،) (الماثر و الاثار. 114)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاوله
تصویر مقاوله
((مُ وَ لَ یا وِ لِ))
گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرارداد، قول نامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقاتله
تصویر مقاتله
((مُ تِ لَ یا لِ))
جنگ، کشتار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقاوله
تصویر مقاوله
عهد، پیمان، گفتگو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقبله
تصویر مقبله
(دخترانه)
مؤنث مقبل، خوشبخت، خوش اقبال
فرهنگ نامهای ایرانی