- مفیضه
- مونث مفیض
معنی مفیضه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مبیضه در فارسی مونث مبیض: سپید پوش: زن، سپید کننده سپید گر، نا نوشته سپید مانده، سپید جامگان پیروان هاشم بن حکیم مروزی مقنع (فضل بن شادان) سپید زای مونث مبیض جمع مبیضات، زنی که فرزندان سفید زاید مقابل مسوده
لته کهنه دشتان
مریضه در فارسی مونث مریض: بیمار: زن مونث مریض زن بیمار
زره فراخ، زن کلان شکم
مونث مفضض
مونث مفید
مونث مفوض مونث مفوض
فرقه ای از مسلمانان که قائل به اختیار انسان بودند و اعتقاد داشتند خداوند آزادی و اختیار را به انسان تفویض کرده است، قدریّه
آنکه اشک یا آب فروریزد، فیض دهنده، عطا کننده
گریز گاه، باز گشتگاه سرشار کننده، سرازیر کننده افشاننده جاری کننده (آب اشک)، فیض دهنده فیض بخش بخشنده دهنده: (معاینه جرم آتش که مفیض نور است) (اوصاف الاشراف. 55)