جدول جو
جدول جو

معنی مفکر - جستجوی لغت در جدول جو

مفکر
فکر کننده، اندیشه کننده
تصویری از مفکر
تصویر مفکر
فرهنگ فارسی عمید
مفکر(مُ فَکْ کِ)
اندیشه نماینده. (آنندراج). فکرکننده. (غیاث). آنکه اندیشه می نماید. (ناظم الاطباء). اندیشه کننده. اندیشنده:
ز اندیشه غمی گشت مرا جان به تفکر
پرسنده شد این نفس مفکر ز مفکر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
مفکر(مُ فَکْ کَ)
اندیشیده شده. آنچه موضوع اندیشه واقعشود. چیزی که درباره آن اندیشیده شود:
ز اندیشه غمی گشت مرا جان به تفکر
پرسنده شد این نفس مفکر ز مفکر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
مفکر
فکر کننده، اندیشه نماینده
تصویری از مفکر
تصویر مفکر
فرهنگ لغت هوشیار
مفکر((مُ فَ کِّ))
اندیشمند
تصویری از مفکر
تصویر مفکر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مفکره
تصویر مفکره
نیروی تجزیه و تحلیل کنندۀ اوهام و خیالات در مغز
فرهنگ فارسی عمید
(مُ فَکْ کِ رَ)
مفکره. تأنیث مفکر. رجوع به مفکر شود، قوتی است مرتب در تجویف اوسط دماغ که عمل ترکیب و تحلیل فرآورده های خیال و وهم است و به عبارت دیگر ترکیب و تحلیل و امور مخزونۀ در خیال و وهم باشد. (از فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی) : کارکنان حواس چون ماه چهار هفته در حجاب تواری گداخته اند... و چراغ مفکره به عواصف عوارض نفسانی منطفی گشته. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 281). و هر دری که در جیب فکر و گریبان سخن نشاندم از درج مفکرۀ خویش بیرون گرفتم. (مرزبان نامه چ قزوینی چ 1 ص 7). تا بکلی عجز وقصور بر وجود او مستولی شد و قوای مفکره و مخیله از تدبر و تدبیر و استعمال حیل عاجز آمد. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 133)
لغت نامه دهخدا
مفکره در فارسی مونث مفکر اندیشنده مونث مفکر، قوتی است مرتب در تجویف اوسط دماغ که عمل آن ترکیب و تحلیل فرا آورده های خیال و وهم است و بعبارت دیگر ترکیب و تحلیل امور در خیال و وهم میباشد (شفاج 1 ص: 291: فرع. سج) : (هر دری که در جیب فکر و گریبان سخن نشاندم از درج مفکره خویش بیرون گرفتم) (مرزبان نامه. تهران. 1317 ص 7)
فرهنگ لغت هوشیار
تخم کرفس کوهی فطراسالیون بطراسالیون. تخم بویانک (بویانک کرفس در عبری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
گزارنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
اندیشگر، اندیشمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تفکر
تصویر تفکر
اندیشگری، اندیشه، پنداشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مذکر
تصویر مذکر
نرینه، نر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
مثل التّفكير
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
Likeminded
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
de même avis
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
однодумний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
בעל דעה דומה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
de mesma opinião
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
de ideas afines
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
jednolity w poglądach
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
ہم خیال
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
มีความคิดเห็นเดียว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
sependapat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
同じ考えの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
gelijkgestemd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
志同道合的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
wazo moja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
같은 생각을 가진
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
aynı fikirde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
একমত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
समान सोच
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
единомышленный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
gleichgesinnt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از همفکر
تصویر همفکر
della stessa opinione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی