نام بتی است درعرب. (مهذب الاسماء). نام بتی، منوی ّ منسوب بدان. (منتهی الارب). نام بتی که مناءه نیز گویند. (ناظم الاطباء). بتی است که دو قبیلۀ هذیل و خزاعه را بود میان مکه و مدینه و آن را مناءه نیز گویند و نسبت به آن منوی است. (از اقرب الموارد). رجوع به منات شود
نام بتی است درعرب. (مهذب الاسماء). نام بتی، مَنَوی ّ منسوب بدان. (منتهی الارب). نام بتی که مناءه نیز گویند. (ناظم الاطباء). بتی است که دو قبیلۀ هذیل و خزاعه را بود میان مکه و مدینه و آن را مناءه نیز گویند و نسبت به آن منوی است. (از اقرب الموارد). رجوع به منات شود
امراءه مفضاه، زن که پیش و پس او یکی گردیده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از ذیل اقرب الموارد). زن که راه گذار کودک و حدث وی یکی شده. هریت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
امراءه مفضاه، زن که پیش و پس او یکی گردیده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از ذیل اقرب الموارد). زن که راه گذار کودک و حدث وی یکی شده. هَریت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
پیرزن بدخوی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شترماده ای که نخستین عشراء معلوم شود، پس تر، کشوف برآید. (منتهی الارب) (آنندراج). ماده شتری که گمان کنند عشراء است و سپس معلوم گردد که کشوف می باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
پیرزن بدخوی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شترماده ای که نخستین عشراء معلوم شود، پس تر، کشوف برآید. (منتهی الارب) (آنندراج). ماده شتری که گمان کنند عشراء است و سپس معلوم گردد که کشوف می باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
نایب بسند شدن. (از منتهی الارب). بی نیازی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اغنی عنه مغناه فلان و مغناه، یعنی نایب کافی او شد فلان و بی نیاز کرد او را از آن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
نایب بسند شدن. (از منتهی الارب). بی نیازی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اغنی عنه مغناه فلان و مغناه، یعنی نایب کافی او شد فلان و بی نیاز کرد او را از آن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
آنچه نوشته شود از غیر کتاب اﷲ یا کتاب اخبار بنی اسرائیل است که بعد موسی در آن تحریف کردند در حلال وحرام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه نویسانیده شود غیر از کتاب خدا یا کتابی است که در آن اخبار بنی اسرائیل باشد. (از محیط المحیط). کتاب اخبار بنی اسرائیل بعد از موسی که در آن برخلاف قوانین موسی حلالهایی را حرام و حرامهایی را حلال کرده اند. (فیروزآبادی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، دوبیتی و ترانه. (منتهی الارب) (آنندراج). دو بیتی و رباعی و ترانه. (ناظم الاطباء). دو بیتی. (السامی) (از تاج العروس ج 10 ص 61) ، نوای موزیک. (ناظم الاطباء). غناء. (از محیط المحیط) ، توانایی و زور و قدرت، به اصطلاح حساب، تفریق. (ناظم الاطباء)
آنچه نوشته شود از غیر کتاب اﷲ یا کتاب اخبار بنی اسرائیل است که بعد موسی در آن تحریف کردند در حلال وحرام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه نویسانیده شود غیر از کتاب خدا یا کتابی است که در آن اخبار بنی اسرائیل باشد. (از محیط المحیط). کتاب اخبار بنی اسرائیل بعد از موسی که در آن برخلاف قوانین موسی حلالهایی را حرام و حرامهایی را حلال کرده اند. (فیروزآبادی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، دوبیتی و ترانه. (منتهی الارب) (آنندراج). دو بیتی و رباعی و ترانه. (ناظم الاطباء). دو بیتی. (السامی) (از تاج العروس ج 10 ص 61) ، نوای موزیک. (ناظم الاطباء). غناء. (از محیط المحیط) ، توانایی و زور و قدرت، به اصطلاح حساب، تفریق. (ناظم الاطباء)
رسن از پشم یا از موی یا ازغیر آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). ریسمان بافته شده از پشم و از موی و یا جز آن. ج، مثانی. (ناظم الاطباء) ، یک تاه از تاهها. ج، مثانی. (منتهی الارب) (آنندراج). تا و لا و چین. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
رسن از پشم یا از موی یا ازغیر آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). ریسمان بافته شده از پشم و از موی و یا جز آن. ج، مثانی. (ناظم الاطباء) ، یک تاه از تاهها. ج، مثانی. (منتهی الارب) (آنندراج). تا و لا و چین. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
حرفی که دو نقطه داشته باشد چنانکه گویند تاء مثناه در فوق و یاء مثناه در تحت. (از محیط المحیط). مؤنث مثنی (م ث ن نا) یعنی دارای دو نقطه. (ناظم الاطباء). صاحب دو نقطه: تاء مثناه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مثنات شود
حرفی که دو نقطه داشته باشد چنانکه گویند تاء مثناه در فوق و یاء مثناه در تحت. (از محیط المحیط). مؤنث مثنی (م ُ ث َ ن نا) یعنی دارای دو نقطه. (ناظم الاطباء). صاحب دو نقطه: تاء مثناه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مثنات شود