چیزهای فرض کرده شده. (غیاث) (آنندراج). جمع واژۀ مفترضه. فرایض. واجبات. لوازم: به حکم آنکه بر ادب تخفیف ملازمت نمودن از مفترضات خدمت است تا اکنون عنان قلم کشیده داشته است. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 231). از جماعتی که به این جای رحمتند... انعام عام از مفترضات دین فتوت داند... (نفثهالمصدور چ یزدگری ص 59). و رجوع به مفترض شود
چیزهای فرض کرده شده. (غیاث) (آنندراج). جَمعِ واژۀ مفترضه. فرایض. واجبات. لوازم: به حکم آنکه بر ادب تخفیف ملازمت نمودن از مفترضات خدمت است تا اکنون عنان قلم کشیده داشته است. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 231). از جماعتی که به این جای رحمتند... انعام عام از مفترضات دین فتوت داند... (نفثهالمصدور چ یزدگری ص 59). و رجوع به مفترض شود
ترکه. مرده ریگ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ ازتازی، اثاث البیت، و هر چیز که پس از کسی باقی ماند خواه آنکس زنده باشد و یا مرده. ما ترک، رخت و اسباب غیر لازم. (ناظم الاطباء). و رجوع به متروکه شود
ترکه. مرده ریگ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ ازتازی، اثاث البیت، و هر چیز که پس از کسی باقی ماند خواه آنکس زنده باشد و یا مرده. ما ترک، رخت و اسباب غیر لازم. (ناظم الاطباء). و رجوع به متروکه شود
جمع واژۀ مرفوعه و مرفوع. رجوع به مرفوعه و مرفوع شود، در اصطلاح نحو عربی، مواردی که اسم در آن حالت مرفوع خوانده شود چون فاعل و نایب فاعل و مبتدا و خبر..
جَمعِ واژۀ مرفوعه و مرفوع. رجوع به مرفوعه و مرفوع شود، در اصطلاح نحو عربی، مواردی که اسم در آن حالت مرفوع خوانده شود چون فاعل و نایب فاعل و مبتدا و خبر..
جمع واژۀ مخروطه (مخروط). مخروطها، (اصطلاح هندسی) شاخه ای از ریاضیات است که در آن مقاطع مخروطی مورد مطالعه قرار می گیرد. (فرهنگ اصطلاحات علمی). بخشی از ریاضی که درباره مقاطع مخروطی و خواص آن بحث می کند. بعبارت دیگر اگر یک مخروط دوار (مخروط مستدیر قائم) را با یک صفحه قطع کنیم بر حسب وضع صفحۀ قاطع یکی از منحنی های بیضی هذلولی یا سهمی به دست خواهد آمد. این منحنی ها را مقاطع مخروطی و قسمتی از هندسه که در خواص این منحنی ها بحث می کند بطور ساده مخروطات می نامند. و رجوع به ترکیب مقاطع مخروطی ذیل کلمه ’مخروطی’ شود
جَمعِ واژۀ مخروطه (مخروط). مخروطها، (اصطلاح هندسی) شاخه ای از ریاضیات است که در آن مقاطع مخروطی مورد مطالعه قرار می گیرد. (فرهنگ اصطلاحات علمی). بخشی از ریاضی که درباره مقاطع مخروطی و خواص آن بحث می کند. بعبارت دیگر اگر یک مخروط دوار (مخروط مستدیر قائم) را با یک صفحه قطع کنیم بر حسب وضع صفحۀ قاطع یکی از منحنی های بیضی هذلولی یا سهمی به دست خواهد آمد. این منحنی ها را مقاطع مخروطی و قسمتی از هندسه که در خواص این منحنی ها بحث می کند بطور ساده مخروطات می نامند. و رجوع به ترکیب مقاطع مخروطی ذیل کلمه ’مخروطی’ شود
جمع واژۀ مجروره. درزبان و قواعد عربی کلماتی هستند که بواسطۀ حروف جاره یا اضافه مجرور می شوند. (فرهنگ علوم نقلی و ادبی تألیف دکتر سیدجعفر سجادی). و رجوع به مجرور شود
جَمعِ واژۀ مجروره. درزبان و قواعد عربی کلماتی هستند که بواسطۀ حروف جاره یا اضافه مجرور می شوند. (فرهنگ علوم نقلی و ادبی تألیف دکتر سیدجعفر سجادی). و رجوع به مجرور شود
چیزهای آشامیدنی و قابل شرب. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مشروب. آشامیدنیها: هرچه بدان احتیاج خواست داشت از مطعومات و ملبوسات و مشروبات تا آب و بقول و توابل و... ترتیب کرده با خود روانه گردانید. (ترجمه محاسن اصفهان چ اقبال ص 11). - مشروبات الکلی، آن دسته از آشامیدنی ها که دارای الکل بوده اعم از تخمیرشدگان، مانند: شراب و آبجو و جز اینها، و یا تقطیرشدگان، مانند: عرق، کنیاک، ویسکی و غیره. - مشروبات غیرالکلی، نوشابه هایی که الکل ندارند، مانند: لیموناد، سودا، پپسی کولا، کوکاکولا، کانادادرای و جز اینها
چیزهای آشامیدنی و قابل شرب. (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ مشروب. آشامیدنیها: هرچه بدان احتیاج خواست داشت از مطعومات و ملبوسات و مشروبات تا آب و بقول و توابل و... ترتیب کرده با خود روانه گردانید. (ترجمه محاسن اصفهان چ اقبال ص 11). - مشروبات الکلی، آن دسته از آشامیدنی ها که دارای الکل بوده اعم از تخمیرشدگان، مانند: شراب و آبجو و جز اینها، و یا تقطیرشدگان، مانند: عرق، کنیاک، ویسکی و غیره. - مشروبات غیرالکلی، نوشابه هایی که الکل ندارند، مانند: لیموناد، سودا، پپسی کولا، کوکاکولا، کانادادرای و جز اینها
چیزهایی که دارای کراهت باشد و هر چیز شرم آور و ناپاک و پلید و چیزهای ناپسند. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مکروهه، آفات. رنجها. محنتها. مصائب: آفریدگار تعالی... ساحت مجد و قباب معالی و جناب عالی خدایگان راستین کیخسرو زمان و زمین را... از هجوم مکروهات... مرفه الحال و منزه البال دارد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 61) ، (اصطلاح فقهی) اموری که ترک آن راجح است و فعل آن مرجوح است: ملابس چون ابریشم آزاد برمردان و در مکروهات چون فراش پوست سباع. (کشف الاسرار ج 3 ص 598). و رجوع به مکروه معنی آخر شود
چیزهایی که دارای کراهت باشد و هر چیز شرم آور و ناپاک و پلید و چیزهای ناپسند. (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ مکروهه، آفات. رنجها. محنتها. مصائب: آفریدگار تعالی... ساحت مجد و قباب معالی و جناب عالی خدایگان راستین کیخسرو زمان و زمین را... از هجوم مکروهات... مرفه الحال و منزه البال دارد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 61) ، (اصطلاح فقهی) اموری که ترک آن راجح است و فعل آن مرجوح است: ملابس چون ابریشم آزاد برمردان و در مکروهات چون فراش پوست سباع. (کشف الاسرار ج 3 ص 598). و رجوع به مکروه معنی آخر شود
جمع واژۀ مفاوضه. گفتگوها. مذاکرات: صاحب کافی بعد از آن مفاوضات بر مراعات تاش و حفظ مصالح و مناجح او اقبال کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 99). و رجوع به مفاوضه و مفاوضت و مفاوضه شود، مکتوبات که اعلی به ادنی نوشته باشد. مراسلات مکتوباتی که به مساوی نوشته شود. (غیاث) (آنندراج). و رجوع به مفاوضه (معنی آخر) شود
جَمعِ واژۀ مفاوضه. گفتگوها. مذاکرات: صاحب کافی بعد از آن مفاوضات بر مراعات تاش و حفظ مصالح و مناجح او اقبال کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 99). و رجوع به مفاوضه و مفاوضت و مفاوضه شود، مکتوبات که اعلی به ادنی نوشته باشد. مراسلات مکتوباتی که به مساوی نوشته شود. (غیاث) (آنندراج). و رجوع به مفاوضه (معنی آخر) شود
یکی از اصول اوزان عروضی مرکب از دو سبب خفیف (مف + عو) و یک وتد مفروق (لات) : اگر هر دو سبب را بر وتد مفروق تقدیم کنی مفعولات آید بر وزن ’دل شد تازه’. (المعجم چ دانشگاه ص 44)
یکی از اصول اوزان عروضی مرکب از دو سبب خفیف (مف + عو) و یک وتد مفروق (لات) : اگر هر دو سبب را بر وتد مفروق تقدیم کنی مفعولات آید بر وزن ’دل شد تازه’. (المعجم چ دانشگاه ص 44)
جمع مخروطه، از ریشه پارسی سرویان جمع مخروطه (مخروط) : مخروطها، بخشی از هندسه که درباره خواص مقاطع مخروطی بحث کند: ترویج علم آنالیتیک که مخروطات بوده باشد (بزمان ناصرالدین شاه قاجار)
جمع مخروطه، از ریشه پارسی سرویان جمع مخروطه (مخروط) : مخروطها، بخشی از هندسه که درباره خواص مقاطع مخروطی بحث کند: ترویج علم آنالیتیک که مخروطات بوده باشد (بزمان ناصرالدین شاه قاجار)