جفرسن. تماس. نام سومین رئیس جمهور ممالک متحدۀ آمریکای شمالی. مولد شادول بسال 1743 و وفات در منتی سلو بسال 1826 میلادی وی یکی از مؤسسین حزب دموکرات آمریکاست. رجوع به جفرسن شود
جفرسن. تُماس. نام سومین رئیس جمهور ممالک متحدۀ آمریکای شمالی. مولد شادوِل بسال 1743 و وفات در مُنتی سلو بسال 1826 میلادی وی یکی از مؤسسین حزب دموکرات آمریکاست. رجوع به جفرسُن شود
سپل شتر. (منتهی الارب). طرف خف البعیر. (اقرب الموارد) ، سم گوسفند. (منتهی الارب). و نیز برای سم گوسفند استعاره شود و گویند: فرسن شاه و نون زائد است. (از اقرب الموارد)
سپل شتر. (منتهی الارب). طرف خف البعیر. (اقرب الموارد) ، سم گوسفند. (منتهی الارب). و نیز برای سم گوسفند استعاره شود و گویند: فرسن شاه و نون زائد است. (از اقرب الموارد)
جای بستن رسن از بینی ستور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بینی. (از اقرب الموارد). نخست به معنی جای بستن رسن از بینی ستور بوده است سپس به کثرت استعمال برای بینی و حتی بینی انسان به کار رفته است، فعلت ذلک علی رغم مرسنه، أی انفه، یعنی بر خلاف میل او. (از منتهی الارب). ج، مراسن. (اقرب الموارد)
جای بستن رسن از بینی ستور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بینی. (از اقرب الموارد). نخست به معنی جای بستن رسن از بینی ستور بوده است سپس به کثرت استعمال برای بینی و حتی بینی انسان به کار رفته است، فعلت ذلک علی رغم مرسنه، أی انفه، یعنی بر خلاف میل او. (از منتهی الارب). ج، مَراسن. (اقرب الموارد)
فارسی کرده شده، از قبیل معرب که به معنی عربی کرده شده است. (آنندراج). کلمه ای که از زبان دیگری به فارسی آورده شده: برشکال مفرس برسکال است. (غیاث). پسندشده در زبان فارسی. (ناظم الاطباء). بعضی این صورت را به معنی فارسی شده به کار برده اند، مانند معرب که به معنی عربی شده است. پارسی گردانیده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
فارسی کرده شده، از قبیل معرب که به معنی عربی کرده شده است. (آنندراج). کلمه ای که از زبان دیگری به فارسی آورده شده: برشکال مفرس برسکال است. (غیاث). پسندشده در زبان فارسی. (ناظم الاطباء). بعضی این صورت را به معنی فارسی شده به کار برده اند، مانند معرب که به معنی عربی شده است. پارسی گردانیده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
فارسی گشته کلمه ای که از زبان دیگر بفارسی آورده شده پارسی گردانیده: (برشکال مفرس برسکال است) (غیاث: برشکال)، توضیح این لفظ عربی نیست بلکه بشکل عربی مانند معرب ساخته شده و مفرس در عربی بمعنی آنچه برای دریدن نزد حیوان درنده گذاشته میشود ب میباشد
فارسی گشته کلمه ای که از زبان دیگر بفارسی آورده شده پارسی گردانیده: (برشکال مفرس برسکال است) (غیاث: برشکال)، توضیح این لفظ عربی نیست بلکه بشکل عربی مانند معرب ساخته شده و مفرس در عربی بمعنی آنچه برای دریدن نزد حیوان درنده گذاشته میشود ب میباشد