جدول جو
جدول جو

معنی مفرس

مفرس((مُ فَ رَّ))
کلمه ای که از زبان دیگر به فارسی آورده شده، پارسی گردانیده
تصویری از مفرس
تصویر مفرس
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مفرس

مفرس

مفرس
فارسی گشته کلمه ای که از زبان دیگر بفارسی آورده شده پارسی گردانیده: (برشکال مفرس برسکال است) (غیاث: برشکال)، توضیح این لفظ عربی نیست بلکه بشکل عربی مانند معرب ساخته شده و مفرس در عربی بمعنی آنچه برای دریدن نزد حیوان درنده گذاشته میشود ب میباشد
فرهنگ لغت هوشیار

مفرس

مفرس
فارسی کرده شده، از قبیل معرب که به معنی عربی کرده شده است. (آنندراج). کلمه ای که از زبان دیگری به فارسی آورده شده: برشکال مفرس برسکال است. (غیاث). پسندشده در زبان فارسی. (ناظم الاطباء). بعضی این صورت را به معنی فارسی شده به کار برده اند، مانند معرب که به معنی عربی شده است. پارسی گردانیده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مفرس

مفرس
نوعی از زیب و زینت باشد که از سقف عمارتها آویزان کنند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مصحف مُقَرنَس است. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا

سفرس

سفرس
یونانی تازی گشته مروارید گیا از گیاهان، زیبدار (ماگنولیا)
سفرس
فرهنگ لغت هوشیار