جدول جو
جدول جو

معنی مفرجن - جستجوی لغت در جدول جو

مفرجن(مُ فَ جَ)
اسب قشوکرده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مفرج
تصویر مفرج
آنکه اندوه را از دل دور کند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ فَ سَ)
مفرسن الوجه، بسیارگوشت روی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ فَرْ رِ)
کسی که دور می کنداندوه را. (ناظم الاطباء). برندۀ اندوه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گفتم اندر او با حکماءدینی... و با حکماء فلسفی و فضلاء منطقی به برهانهای عقلی و مقدمات منتج و مفرج. (جامع الحکمتین ص 18).
- مفرج الغم، از میان برندۀ اندوه. دورکننده غم: و بزرگان شراب را صابون الهم خوانده اند و گروهی مفرج الغم. (نوروزنامه).
- مفرج غم، غمگسار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مدخل قبل شود.
- مفرج گران فلک، کنایه از فرشتگان و ملائکه باشد. (برهان).
- ، ستاره ها و کواکب را نیز گویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(مُ رِ)
ماکیان با چوزه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ماکیان دارای جوجه. (از اقرب الموارد) ، تیرانداز نیکو که روزی ناگاه مهارت او متغیر گردد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ)
کشته که کشندۀ او را ندانند. (مهذب الاسماء). کشته که در دشت، دور از ده یافته شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). کشته که در بیابان دوراز آبادی یافته شود و قاتل او معلوم نباشد. (از اقرب الموارد) ، آنکه اسلام آورده و با کسی موالات نکرده. و منه الحدیث: لایترک فی الاسلام مفرج، ای اذا جنی جنایه کان علی بیت المال لانه لا عاقله له. و نیز مفرح با حاء مهمله گفته اند. (منتهی الارب). آنکه اسلام آورده و با کسی موالات نکرده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کسی که فرزند ندارد و گویند کسی که عشیره ندارد، کسی که مال ندارد (از اقرب الموارد) ، گذاشته و یک سو شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مفرج
تصویر مفرج
اندوه زدای آنکه یاآنچه که اندوه را از دل دور کند: (و سخن گفتم اندرو با حکماء دینی... و با حکماء فلسفی و فضلا منطقی ببرهانهای عقلی و مقدمات منتج و مفرج) (جامع الحکمتین. 18)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفرج
تصویر مفرج
((مُ فَ رِّ))
آنکه یا آنچه که اندوه را از دل دور کند
فرهنگ فارسی معین