- مفخره
- آنچه مایۀ فخر و نازیدن باشد، چیزی که به آن فخر کنند
معنی مفخره - جستجوی لغت در جدول جو
- مفخره
- کار نیک، شاهکار، مایه ناز فارسی گویان به جای این واژه واژه مفخر را به کار می برند آنچه بدان فخر کنند مایه نازیدن، جمع مفاخر. توضیح در فارسی غالبا} مفخر {بدین معنی استعمال شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خنده دار
به همدیگر فخر کردن، به خود نازیدن
تمسخر، استهزا، کسی که مورد ریشخند واقع می شود، کسی که کارهای خنده دار می کند
نیروی تجزیه و تحلیل کنندۀ اوهام و خیالات در مغز
دار بو سوز (دار بوی عود)، گنده دهنی
آنکه مردمان با وی مطایبه کنند و استهزاء و سخریه نمایند
مفاخرت در فارسی نازش خویشبالی
مونث مفسر، آیات مفسره، مونث مفسر
مونث مفخم
مفکره در فارسی مونث مفکر اندیشنده مونث مفکر، قوتی است مرتب در تجویف اوسط دماغ که عمل آن ترکیب و تحلیل فرا آورده های خیال و وهم است و بعبارت دیگر ترکیب و تحلیل امور در خیال و وهم میباشد (شفاج 1 ص: 291: فرع. سج) : (هر دری که در جیب فکر و گریبان سخن نشاندم از درج مفکره خویش بیرون گرفتم) (مرزبان نامه. تهران. 1317 ص 7)
مفطره در فارسی مونث مفطر روزه بر غار چزا مونث مفطر، جمع مفطرات
موخره در فارسی مونث موخر: به واپس انداخته پس انداخته، پایانه پایانگفت رو در روی پیشگفتار یا سر آغاز مونث موخر: عقب انداخته، پایان کتاب یا رساله مقابل مقدمه
Ludicrous
ridículo
lächerlich
absurdalny
нелепый
абсурдний
belachelijk
ridículo
ridicule
ridicolo
हास्यास्पद
konyol
אבסורד
kijinga
เหลวไหล
হাস্যকর