- مفتحات (مُ فَتْ تِ)
به اصطلاح طب، داروهایی که مجاری بسته شده را باز می کنند. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مفتّحه. و رجوع به مفتحه شود
معنی مفتحات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فتحه ها، حرکتی از حروف که هنگام تلفظ آن دهان گشوده می شود، زبرها، نشانه های این حرکت که در روی حرف گذاشته می شود، جمع واژۀ فتحه
(مُ فَرْ رِ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ مفرح و مفرحه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و نوعی... از برای مفرحات و معجونات نیکو بود. (عرایس الجواهر و نفایس الاطایب چ ایرج افشار ص 58). و او را نیز به سبب تفریح در مفرحات ترکیب می کنند. (عرایس الجواهر و نفایس الاطایب چ ایرج افشار ص 38). و یاقوت زرد را نیز در مفرحات بکار دارند. (تنسوخ نامۀ ایلخانی تألیف خواجه نصیر طوسی از انتشارات بنیاد فرهنگ ص 37). و رجوع به مفرح و مفرحه شود، مأخوذ از تازی، چیزهایی که خوشی آورد و اندوه زداید. (ناظم الاطباء)
(مَ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ مفتوحه. رجوع به مفتوحه شود، (اصطلاح حساب) در علم حساب به ماسوای باب مساحت و باب جبر و مقابله گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون)
(مُ تَحات ت)
لغت نامه دهخدا
برگ فروریخته، پوست بازکنده و خراشیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تحات و تحاتت شود
(مُ فَتْ تِ)
لغت نامه دهخدا
داروهایی که سنگ مثانه و جز آن را ریزریز می کنند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مفتت شود
جمع مفترعه (مفترع) متفرعات منشعبات: . .} و جمله بحور اشعار عجم را در چهار دایره نهیم: هزج و رجز و رمل در یک دایره و جملگی مفترعات و منشعبات هریک باصول آن ملحق گردانیم) (المعجم. مد. چا. 70: 1)
کاویده زمین کاویده، سنگواره زمین زیروروشده وجستجو شده (داخل آن)، سنگواره فسیل
ناگهان حمله کردن، ناگاه درآمدن، ناگهان گرفتن، حمله ناگهانی. یا مرگ (موت) مفاجات. مرگ ناگهانی
جمع مشتقه، بر گرفتگان جمع مشتقه (مشتق) توضیح در فارسی از یک ریشه چهارده صیغه مشابه و غیر مشابه مشتق میگردد بطریق ذیل: اسم مصدر، مصدر، امرحاضر، ماضی، مضارع، دعا 7 و، اسم فاعل و صفت فاعلی، اسم مفعول -10 مصدر مخفف، حاصل مصدر، صیغه مبالغه، صفت مشبهه، چندقسم اسم و حاصل مصدر و صفت
