جدول جو
جدول جو

معنی مفاعیلن - جستجوی لغت در جدول جو

مفاعیلن(مَ لُ)
یکی از افاعیل عروضی است و از تکرار آن باب (بحر) هزج حادث شود. و رجوع به المعجم چ دانشگاه ص 102 شود
لغت نامه دهخدا
مفاعیلن
یکی از اوزان عروضی است
تصویری از مفاعیلن
تصویر مفاعیلن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ملاعین
تصویر ملاعین
ملعون ها، راندگان و دور شدگان از نیکی و رحمت، لعن و نفرین شده ها، جمع واژۀ ملعون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افاعیل
تصویر افاعیل
در علم عروض ارکان و اجزای اوزان شعر (فعولن، مفاعیلن، مستفعلن و فاعلاتن) که بقیۀ اجزا از این ها گرفته می شود، فعل
فرهنگ فارسی عمید
(عِ لُ)
در علم عروض نام رکنی است از بحور شعرکه مرکب است از یک سبب خفیف و یک وتد، و بحر متدارک از آن تنها تقطیع میشود و بحر مدید از آن و فاعلاتن و بحر بسیط از آن و مستفعلن. (فرهنگ نظام). و رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم (بحر متدارک) شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ افعال، جج فعل، یعنی کار و آن کنایه است از عمل آدمی. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). تقول: ان الرشی تفعل الافاعیل. (اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مفعول. (ناظم الاطباء). رجوع به مفعول شود.
- مفاعیل خمسه، عبارت از مفعول به، مفعول معه، مفعول فیه، مفعول له و مفعول مطلق است. و رجوع به همین کلمه ها شود.
، (اصطلاح عروض) یکی از اجزاء عروضی است و این از ’مفاعیلن’ منشعب گردد بدین سان که ساکن سببی که در آخر جزو باشد بیندازند و متحرک آن را ساکن گردانند تا جزو کوتاه شود و ’مفاعیلن’ به قصر ’مفاعیل’ شود و آن را مقصور خوانند. (از المعجم چ دانشگاه ص 52)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ ماعون. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ ماعون به معنی اثاث و لوازم خانه. (یادداشت مؤلف) : افتتاح دکاکین آهنگری خواه حلبی سفید که مادۀ اقسام اوعیه و مواعین و سماورهای بزرگ و کوچک است... (المآثر و آلاثار ص 101)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ ملعون. (غیاث) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ ملعون. رانده و دور کرده از نیکی و رحمت. (آنندراج) : ملاعین حصار غور برجوشیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 111). آن ملاعین گرم درآمدند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 112). چون شب تاریک شد آن ملاعین بگریختند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 113). بسیار از آن ملاعین کشته شدند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 113).
بر حب آل احمد شاید گر
لعنت همی کنند ملاعینم.
ناصرخسرو.
فلک نخواند به آواز لشکر منصور
بر آن ملاعین جز کل من علیها فان.
عثمان مختاری (دیوان چ همایی ص 358).
لاچین که چو او لعب نماید به ملاعب
گوید اجل اندر دل اعدای ملاعین.
عثمان مختاری (ایضاً ص 436).
مقتدای شیاطین و پیشوای جنود ملاعین بود. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 79). در حرکت آمد و روی به جانب آن ملاعین آورد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 349). او را از دست ملاعین بستدند. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 351). ابلیس را که به قول اصح از آن ملاعین بود و عزازیل نام داشت با فوجی از صبیان اسیر ساختند. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 14). و رجوع به ملعون شود
لغت نامه دهخدا
(طُ لی یَ)
در تداول فارسی زبانان مفاعله به کسر ’ع’، یکی از بابهای ثلاثی مزید در صرف عربی است و معنی مفاعله این است که یکی با دیگری آن کند که او با وی کرده است
لغت نامه دهخدا
(مُ یَ لَ)
بازیی است مر فتیان عرب را. فئال. (منتهی الارب) (آنندراج). بازیی مر کودکان تازی را که فئال نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مفائله شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مجعول. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مجعول شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مشعال. (ناظم الاطباء) (المنجد). مشاعل. (المنجد). و رجوع به مشعل و مشعال شود
لغت نامه دهخدا
رکنی است از بحور شعر مرکب از یک و تد مجموع و یک سبب خفیف و بحر متدارک از آن تنها تقطیع می شود و بحر مدید از آن و فاعلاتن و بحر بسیط از آن و مستفعلن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواعین
تصویر مواعین
جمع ماعون، مانه ها، کاچار ها، اسباب و لوازم خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملاعین
تصویر ملاعین
جمع ملعون، گجستگان جمع ملعون: (مقتدای لشکر شیاطین و پیشوای جنود ملاعین بود) (مرزبان نامه 1317 ص 81) جمع ملعون، رانده و دور کرده از نیکی و رحمت
فرهنگ لغت هوشیار
مفاعله در فارسی: همپویی با هم کارکردن، یکی از بابهای ثلاثی مزید است. توضیح باب مفاعله در عربی مفتوح العین است ولی درفارسی بکسر عین الفعل استعمال شود
فرهنگ لغت هوشیار
جمع افعال، پویه ها جمع افعال جمع الجمع. فعل فعلها کنشها کردارها. یا افاعیل عروضی. ارکان عروضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاعلتن
تصویر مفاعلتن
یکی از اوزان عروضی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاعیل
تصویر مفاعیل
جمع مفعول: مفعولها، یکی از اوزان عروضی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افاعیل
تصویر افاعیل
جمع افعال، جج فعل، فعل ها، کنش ها، کردارها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملاعین
تصویر ملاعین
((مَ))
جمع ملعون
فرهنگ فارسی معین