- مفاز
- رسیدنگاه
معنی مفاز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جای رهایی و پناه، جای مردن و هلاک شدن، بیابان بی آب و علف
بیابان، جای رهایی، بی آب
روا، پسندیده
گفتارها
اجازه داده شده، دارای اجازه، جایز، روا
مفازه ها، بیابانهای بی آب و علف، جمع واژۀ مفازه
دستوانه هنگام جنگ به دست کنند دستکش آهنی، دستکش پنبه ای
اجازه داده شده، مرخص، رخصت یافته مقابل حقیقت
اندازه
بز دار بزبان
جمع مفازه، بنگرید به مفازات جمع مفازه
در فارسی مفاد: چم (مفهوم)، سود مایه آنچه بطور فایده و بهره یافته شده، معنی مفهوم
پناهگاه زبان کوچک، فضایی که بین استخوانهای جمجمه قبل از استخوانی شدن و التصاق کامل آنها وجود دارد ملاج. یا ملاز خلفی. ملازی که در عقب سر بین راس استخوان پشت سری و دو استخوان قحفی واقع است لامدا. یا ملاز ستاره یی. ملازی که در محل تلاقی استخوانهای قحفی و گیجگاهی و پشت سری است. یا ملاز قدامی. ملازی که در جلو سر در محل تقاطع استخوان پیشانی با دو استخوان قحفی است برگما
((مَ))
فرهنگ فارسی معین
غیر حقیقت، استعمال کلمه ای در غیر معنی حقیقی خود به شرط آن که آن معنی از جهتی مناسبت با معنی اصلی داشته باشد
استعمال کلمه ای در غیر معنی حقیقی خود که از جهتی مناسبت با معنی اصلی داشته باشد
معنی، مفهوم
زبان کوچک، عضو گوشتی کوچکی به شکل زبان که در بیخ حلق آویزان است، کنج، ملازه، کده، لهات
ملاج
ملاج
Enabler, Permissive, Permissible
habilitador, permissível, permissivo
Ermöglicher, zulässig, permissiv
umożliwiacz, dozwolony, permissyjny
активатор , допустимый , дозволительный
активатор , дозволений , дозволяючий
inschakelaar, toegestaan, permissief
habilitador, permisible, permisivo
facilitateur, permissible, permissif
abilitante, permesso, permissivo
सक्षम करनेवाला , अनुमेय
সক্রিয়কারী , অনুমোদিত
pengaktif, diperbolehkan, permisif